کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

نظم موجود، ما و باید و نبایدها

11:23 - 20 آذر 1402

کیوان درودی

جنگی که بین فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها درگرفته، بار دیگر این سوال اساسی را پیرامون مقوله "شر" در دوره معاصر، میان افکار عمومی برانگیخت. مُراد از شر در اینجا تمام جنبه‌های تراژیک زیست بشر شامل بحران زیست‌محیطی، مهاجرت، خشونت، جنگ، دگرستیزی و دیگر اشکال آن است. اگرچه ما بنیادهای نظری درخشانی همچون آرای هانا آرنت را درباره این موضوع در دسترس داریم؛ اما دگرگونی‌های خیره‌کننده و پرشتاب منتهی به دهه سوم قرن ٢١، لایه‌های جزئی‌تری را به مقوله مورد نظرمان افزوده که ما را به تجدیدنظر جدی در این مورد ترغیب می‌کند.

اینکه مسئله فلسطینی‌ها را به سازمان‌هایی همچون حماس تقلیل دهیم و کنش خشونت‌گرایانه اعضای این جریان را نمودی از ماهیت بدانیم، همانقدر سوگیرانه و ناکافیست که یهودیان را همچون سران جمهوری اسلامی ایران سربسته "انسان‌زدایی" کرده و شلیک به شرکت‌کنندگان در یک جشن را بخشی از (مقاومت) علیه (صهیونیسم) ارزیابی کنیم. با این توضیح اجمالی، نگارنده تاکید دارد اقدامات ستیزه‌جویانه‌ای که در هردو سمت تروریسم تلقی می‌شود؛ بنابه سرشت خوانش از دیگری، نیازمند تردیدی اندیشه‌ورزانه است. به این معنی که رمزگشایی از پرسمان یهودیان و اعراب در پهنه جغرافیایی که در آن "بالاجبار" کنار هم می‌زی‌اند، پیچیده‌تر و در عین حال ساده‌تر از آن است که موج‌های خبری رسانه‌ وانمود می‌کند.

مسئله از آنجایی بغرنج می‌نمایاند که راه‌حل (دو دولت) که از نظر سازمان ملل نیز گذشته، افق امیدبخشی برای ارائه ندارد، آن‌هم در جهانی که رژیم ایران به واسطه مصالحش در آن کارشکنی کرده و غرب نیز، جدیتی در پیش‌برد آن نشان نداده. جهانی که باعث شد اعتراضات مردم سوریه، با دخالت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، در نهایت با کشتار نیم میلیون انسان بدون نتیجه قابل اتکایی برای گذار از قدرت خانواده اسد، به پایان برسد. احتمالا این توضیح، به اندازه کافی میزان اثرگذاری ناهمگونی مصالح و تضاد منافع دولت‌ها را در عمیق‌تر کردن بحران‌ (بخوان شَر)  در این منطقه، از دید نویسنده مقاله، روشن ساخته. با این توضیح می‌خواهم تاکید کنم وقتی ما از غزه می‌گوییم، ماهیتا به بحث بسیج منطقه‌ای ایران و بازی قطر از یک سو، و برخورد غیرمنسجم و مبهم قدرت‌های فرامنطقه‌ای و به طور ویژه جهان غرب با بحران‌های یمن، ایران، عراق، سوریه، اسرائیل-فلسطین و .. از سوی دیگر، برخورد می‌کنیم. حال اینکه، آنچه باید موضوعیت داشته باشد، هم‌زیستی یهودیانِ اسرائیل و اعراب فلسطین است. یعنی، آنچه آرنت "جهان مشترک" می‌نامد. با دریافت دقیق از این مفهوم، پرسشی اساسی مطرح می شود، آیا جهان مشترکی که -قرار است- یک شهروند یهودی و یک شهروند عرب را کنار هم نگاه دارد، افول کرده؟ این از سوال‌هایی است که نمی‌توان جوابش را با بله و خیر، یکجا پاسخ داد.

در واقع، بشر هیچگاه کاملا از نشان میل به حیات، شفقت و سعادت تهی نمی‌شود، چه بسا جنگ‌های بسیاری که در پایان به دوستی منجر شده، اما ما هرگز نباید فراموش کنیم که پایان مسرت‌بخش یک شَر، نباید ما را از هزینه‌های گزافی که در پدیدارشدنش پرداخت شده، غافل کند. رسالت انسان روشن‌بین معاصر این است که به واسطه ارزش‌های مشترک، راهی را برگزیند که او و هم‌نوعانش را از جنایات، ستیز و کشمکش پیاپی مصون دارد. با این توضیح، باید بار دیگر به عنصر بازیگران کشوری در جهان کنونی نظر داشت که حیاتشان به شکل اعجاب‌انگیزی  به هم گره خورده و فارغ از عنصر مشروعیت داخلی، در سطح بین‌المللی ایفای نقش می‌کنند. این امر موجب شده تا هیولایی مانند رژیم جمهوری اسلامی ایران، پس از کشتارهای داخلی یک دهه اخیر، در مقام "مدافع فلسطینیان" ظاهر شود! موضوعی که منجر به جهت‌گیری سوء بخشی از مردم شده و با توجیه این تناقض رفتاری، در شبکه‌های اجتماعی از اخبار فاجعه‌بار غزه چشم‌پوشی و حمایت بی‌قیدوشرط خود را از "هرگونه عملیات" نظامی با هدف برچیدن حماس، ابراز کنند. خطایی تاریخی که نشان می‌دهد مردم محصور در جغرافیای ایران، به جای چاره‌اندیشی درباره گذار از خشونت و قهر دولتی، به ریسمان قدرت دیگران چنگ می‌زنند. حال اینکه، هیچ برآوردی که نشان دهد خشونت را می‌توان با خشونت رفع کرد، در دست نیست. مردمی که بمباران در هزار کیلومتری خود را یک شانس برای رهایی خود می‌بینند، احتمالا و منطقا از به کرسی نشاندن اراده خود به کلی ناامید شده‌اند. مردمی که می‌دانند جهان ترورهای جمهوری اسلامی در عمق اروپا را نادیده گرفت. گروگانگیری و باج‌گیری هسته‌ای نیز، هرگز موجب نشد که برخوردی جدی با هیئت قدرت در تهران صورت گیرد. سپاه پاسداران در لیست تروریسم جای نگرفت و روی کاغذ باقی ماند.

همزمان، این حکومت از صفر تا صد موشک‌، پهپاد، ابزارآلات سرکوب و حتی گام‌های آشکار به سمت سلاح اتمی را از دیگر کشورها دریافت می‌کند و فروش نفتش به اندازه کافی بقای حیاتش را از حیث هزینه، تضمین کرده و خواهد کرد. آیا می‌توان به بازیگران دولتی چنین جهانی برای رهایی از یک بازیگر رسمی بین‌المللی دیگر، چشم امید دوخت؟ بار دیگر پاسخ این پرسش را به خوانندگان وامی‌گذاریم.

اما آنچه برای ما اهمیت دارد، همان سوال اساسی نخست است؛ یعنی جهان مشترک عرب فلسطینی و یهودی اسرائیلی. امری که فارغ از تاثیر دیگران، فی‌نفسه حیاتی‌ترین و بنیادی‌ترین مسئله ما در نگارش این متن است. چراکه نشانه‌های جدی‌ای از این افول درک مشترک معطوف به جهان مشترک را در پهنه جغرافیای ایران نیز، به عینه مشاهده می‌کنیم. با این فرض که احتمال تداخل بازیگران دولتی (کشوری) در اینجا نیز، کاملا پیش‌بینی‌پذیر است، ما به مثابه آن‌هایی که به دنبال پی‌افکندن نظمی انسانی، برابر و همزیست‌پذیر در آینده‌ایم، چه مسئولیتی داریم تا از کشتارها توسط رژیم فعلی -و شاید تمامیت‌خواهان آینده تهران- جلوگیری کرده و مبانی مشترکی را برای پرهیز از نظامی‌گری‌های سابقه‌دار و خشونت هیئت قدرت خلق کنیم. نظر به آن جهان مشترک مطرح‌شده، بدون شک پلورالیسم، مبدا و اساس این جهان خواهد بود. بنابراین نگارنده تاکید دارد هرگونه ایده‌پردازی و سازوکاری که جهانی مشترک را بین هویت‌های مختلف موجود، بزداید، نافی خشونت‌پرهیزی، رواداری و همزیستی آینده خواهد بود. لذا پیمانه و اشل ما پذیرش عاملیت "مردم" است، به سان آنچه که از خود درک می‌کنند. عاملیتی که سده‌ها زدوده شده و با دگردیسی استبداد شاهی ایران به فاشیزم برگرفته از جهان مدرن، به سمت‌وسوی دامنه‌دارتری پیش رفته. لذا باید نخست پیگیر رفع مانع بود و این مانع، چیزی جز موسسات و نهادهای دولت-ملت آمرانه ایرانی نیست. یعنی آنچه ایرانی‌بودگی را به مولفه تعلق خاطر به شیعیسم ولایی و ناسیونالیسم شاهی، تغییر داده و با اتکاء به نفت، حمایت خارجی و سلاح کشتارگر، انکار دیگری خود را پیش برده است. لذا جهان مشترک ما در بازبینی جدی ایرانی‌بودگی خواهد بود. این گذاره هیچ ارتباطی با دوگانه "ایران یکپارچه" و "ایران تجزیه‌شده" ندارد، چراکه چنین ایماژی ساخته‌وپرداخته فاشیزم است. اگر هم‌پذیری و همزیستی زمینه جهان مشترک سعادت‌بخش را فراهم آورد، دلیل منطقی برای کشمکش جدایی وجود ندارد و در مقابل، اگر جدایی امکان زیست انسانی را در همجواری پدید آورد، رد آن عقلانی نیست. بنابراین، نوشته را با این مسئله پایان می‌دهیم که عنصر اساسی برای ما تحقق یافتن اراده هویت‌ها است و بحث باهم یا جدایی از هم، یک موضوع انحرافیست که در پی انحصار خشونت و تداوم هویتسازی جعلی خواهد بود، ونه جهان مشترک ما به مثابه همه‌گان متکثر.