کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

از شهروند دشمنی تا شهروند رعیتی

18:33 - 2 تیر 1397

آگری اسماعیل‌نژاد

- فرقه حاکمان و شهروند دشمنی-

( بخش دوم و پایانی)

برعکس آنچه در گفتمان رسمی و غالب حوزه سیاست ایران تلاش می‌شود به جامعه القاء گردد و مرتبا تاکید می‌شود که در ایران "حکومت ملی" و "حاکمیت ملی" شکل گرفته است، حکومت‌مداری در ایران پس از قاجار که یک امپراتوری ایلاتی بو،د به یک حکومت فرقه‌ای تبدیل شد.

در رژیم جمهوری اسلامی و در رژیم‌ پهلوی‌ها حاکمیت یک فرقه بر ایران کاملا محرز است؛ فرقه‌ای که آن‌ها را  گاها هزار فامیل نیز، می‌خوانند. هزار فامیل حکایت از ساختار و پایگاه اجتماعی واقعی فرقه حاکم بر ایران دارد، این ساختار بر اساس روابط نسبی و سببی شکل گرفته است و همین مساله ساختار قدرت در ایران را در یک سده گذشته به یک حلقه بسته تبدیل کرده است، اما این تمام ماجرا نیست ، بلکه پس از آغاز پروسه مدرنیزاسیون در ایران که بسیاری از تاریخ‌نگاران ایران شکل اولیه آن را به دوران ولیعهدی عباس میرزا ارجاع می‌دهند، تلاش حلقه حاکمان -فارغ از نام حکومت- بر این اساس استوار بوده است که مدرنیزاسیون ایران در راستای تدوام بیشتر حکومت در دست حلقه هزار فامیل باشد، در این زمینه تنها نوسازی بر اساس منافع آن‌ها قوام نیافته است، بلکه تلاش‌های نیز در زمینه نرم‌افزاری و گفتمان سازی شده است، به گونه‌ای که گفتمان سیاسی غالب و رسمی ایران در حال و گذشته بر اساس منافع هزار فامیل موجود در حلقه قدرت بوده است. در نگاهی دیگر گفتمان سیاسی در تلاش بوده است که پایگاه اجتماعی برای فرقه حاکم دست و پا کند.

دیکتاتوریت پهلوی‌ها و توتالیتاریسم اسلامی موجود، این امکان را به فرقه حاکمان داده است که دولت به معنای تمامی ارگان‌های حکومتی، قانونی و حتی علمی و فرهنگی تمام و کامل در خدمت تولید و ترویج یک گفتمان سیاسی قرار بگیرد، این گفتمان ضمن در نظر نگرفتن  تاریخ ، منافع ، واقعیات و عینیات ملت‌های ساکن در جغرافیای ایران، بر پایه تحکم و تدوام حکومت در دست فرقه حاکمان دست به شارلاتانیزم گفتمانی زده است و در این راستا از هرگونه تحریف، سانسور، تاریخ‌سازی ، تضعیف ، تحقیر و تبعیضی اباء نداشته و ندارد.

 در واقع نوسازی در ایران تنها آغاز پروسه‌ای بود که در آن امکان تسخیر، تحقیر و تضعیف ملت‌های ساکن ایران را بیشتر فراهم کرد.

در این زمینه به دو مثال ذیل توجه کنید:

مثال اول:

محمد رضا پهلوی آخرین شاه ایران  در کتاب "پاسخ به تاریخ" صفحه ٤٢ می‌نویسد: در زمینه سیاسی مشکل بزرگی که پدیدار شد، دعاوی تجزیه طلبی در بعضی  از مناطق مملکت بود، که از خارج تشویق و پشتیبانی می‌شود.

وی در ادامه می‌نویسد: غالب فرماندهان نظامی ما ، جز سپهبد حاج علی رزم‌آرا با عملیات نظامی برای بازپس‌گیری آذربایجان و کوردستان موافق نبودند، ... با این وصف من تصمیم به مقابله با حوادث و اقدام قاطع برای بازپس‌گیری آذربایجان گرفتم،.... من شخصا ترجیح میدادم که شرافتمندانه در نبرد بخاطر استقلال و تمامیت و آزادی کشورم جان بسپارم.(پاسخ به تاریخ، ٤٣)

در ادامه همین مبحث محمدرضا شاه پهلوی می‌نویسد: " در این هنگام مقاصد خود را با آمریکائیان در میان گذاشتم، جرج آلن سفیر آمریکا در ایران بود، پشتیبانی کامل ایالات متحده از اقدام ایران را به من اطلاع داد".(پاسخ به تاریخ، ٤٤)

به ایران‌پرستی نخ‌نمای آخرین شاه ایران در پس همین جملات نگاه کنید، فردی که ادعای آن دارد که چون قاضی محمد و سید جعفر پیشه‌وری از سوی نیروهای خارجی حمایت می‌شدند، لایق سرکوب و نیروی نظامی بودند اما خود او برای سرکوب شهروندان مملکتش به آمریکا متوسل می‌شود، دیگر لازم نیست گفته شود که این شاه استقلال‌طلب چگونه چند سال بعد از اعدام قاضی محمد و کشتار صدها نفر در کوردستان و آذربایجان، با سازمان‌های جاسوسی آمریکا و انگلیس همکاری کرد و نخست وزیر خودش "محمد مصدق" را که اتفاقا او هم داعیه استقلال طلبی داشت، برکنار و برای سال‌ها حصر کرد.

مثال دوم:

روح الله خمینی، فردی که بعنوان بنیانگذار رژیم توتالیتاریسم اسلامی در ایران شناخته می‌شود، روز ٢٧ مرداد ١٣٥٨ طی فتوایی، تمام نیروها و گروه‌های نظامی موجود در ایران را به طرف کوردستان سرازیر کرد او در این پیام به اسم ایران فتوا می‌دهد و می‌نویسد:" از اطراف ایران، گروه‌های مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کرده‌اند که من دستور بدهم به سوی پاوه رفته و غائله را ختم کنند." 

پس از این فتوای جهاد علیه کوردستان، خمینی تاکید می‌کند که: این توطئه‌گرها در کوردستان و غیر آن در صف کفار هستند، با آن‌ها باید با شدت رفتار کرد. (مجید نداف، مصاحبه)

خمینی سه ماه پس از  فتوای مذکور، مجددا طی پیامی دیگر خطاب به مردم کوردستان و در ٢٦ آبان ١٣٥٨ می‌نویسد: سلام بر خواهران و برادران کورد، که با وفاداری خود به اسلام و جمهوری اسلامی از توطئه خائنین به کشور جلوگیری کردید. گزارش‌های هیأت ویژه همان طور بود که متوقع از برادران و خواهران کورد بود، که هرگز خود را از اسلام و ایران جدا نمی‏دانند. و آنچه بدخواهان به آنان نسبت می‏دهند چیزی جز افساد و توطئه‌گری نیست".( صحیفه امام، ج‏11، ص: ٥٥ الی ٥٧)

اما این پایان ماجرا نیست، بلکه خمینی ٩ ماه بعد و طی سخنانی در جمع اعضای شورای عالی قضایی که در ٢٩ تیر ١٣٥٨ انجام می‌دهد در مورد کوردستان می‌گوید:

"من هر روزى که از این انقلاب مى‏گذرد توجه به این معنا بیشتر پیدا مى‏کنم که ملت ما انقلابى عمل کردند و ما نکردیم. ما یا مقصریم یا قاصر. و در هر دو جهت آن، در پیشگاه ملت جواب باید بدهیم. مردم ریختند همان طور که مى‏دانید این جرثومه فساد -محمدرضا پهلوی- را بیرون کردند و به پیروزى نسبى رسیدند. وقتى که امر دست ماها افتاد، هیچ کدام انقلابى عمل نکردیم. و چنانچه ما تجربه داشتیم، یعنى یک انقلابى کرده بودیم و از بین رفته بودیم و یک انقلاب دیگر کرده بودیم، این طور عمل نمى‏کردیم. ما با بى‏‌تجربگى این انقلاب را ایجاد کردیم، یعنى ملت کرد، و ما با بى‏تجربگى آن کارهاى انقلابى که باید در اول انقلاب بشود، با مسامحه گذراندیم و همان مسامحه هم موجب شد که این گرفتاری‌ها را تا حالا پیدا کردیم و از این به بعد هم داریم، مگر اینکه انقلابى جبران کنیم. شما ملاحظه مى‏ فرمایید، الان که مدت‌هاست یا عزاى عمومى اعلام مى‏ کنیم یا تشییع جنازه مى‏‌رویم یا راهپیمایى مى‏‌کنیم براى کشتارهایى که شده است، یا مجلس عزا منعقد مى‏کنیم. کار ما این شده است که در این مملکت پاسدارهاى ما این طور قتل عام مى‏شوند و این طور کشته مى‏شوند، و این براى این است که ما انقلاب را آن طور که باید راه نبردیم.

اگر راه برده بودیم، اگر آن روزى که مى‏خواستند در کوردستان بروند براى مذاکره، من به آن‌ها تذکر دادم که اگر بخواهید مذاکره ، باید با موضع قدرت بروید. اول باید ارتش و پاسدارها و این‌ها احاطه کنند آن‌ها را، محاط قرار بدهند، بعد شما بروید صحبت کنید. مسامحه شد. این اسباب این شد که آن گرفتارى طولانى براى ما پیش آمد، و آن قدر ضایعه واقع شد. و الان هم مى‏بینید که ضایعه پشت سر ضایعه. همین چند روز چقدر جمعیت پاسداران شهید شدند.(صحیفه امام، ج‏ ١٣، ص: ٤٦ و ٤٧)

تناقضات گفته‌های خمینی در مورد جریانات کوردستان به وضوح در سخنرانی‌ها او در فاصله تقریبا یک سال قابل مشاهده است، اما گفتمان سیاسی رسمی و غالب به این تناقضات هیچ اهمیتی نمی‌دهد، بلکه حتی آن‌ها را در زمره لطائف الحیل می‌بیند و آن‌ها به عنوان هنر سیاست تعبیر می‌کند.

لازم به یادآوری نیست که خمینی پس از سرکوب و کشتار کوردستان که آن را به اسم"ایرانیت" انجام داد، با استناد به عنوان" اسلامیت"  چگونه یکی پس از دیگری گروه‌ها سیاسی که دارنده هویت معیار فارس_تشیع نیز بودند را حذف نمود.

دیکتاتوریت شاه و توتالیتاریسم شیخ با گنجاندن مقوله "تجزیه ایران" در گفتمان رسمی خود در سطح جامعه پدیده شهروند دشمنی را شکل دهی کرده، با این هدف که برای فرقه حاکم در سطح جامعه،  پایگاه اجتماعی تشکیل دهند و  در سطح قدرت تدوام قدرت در دست فرقه سیاسی خود را ضمانت کرده‌اند.

حكومتهای یک سده اخیر در ایران و با تعیین و تاکید بر یک هویت معیار و تاریخ سازی ، تحقیر کردن، تضعیف کاری ، تسخیر سازی بر اساس همان هویت معیار و نیز تقویت هویت معیار، در واقع در تلاش برای ایجاد پایگاهی اجتماعی برای تدوام قدرت در دست فرقه خود بوده و هستند.

با توجه به دموگرافی جغرافیای ایران و برپایه پدیده شهروند دشمنی حاکمان این سده اخیر نوسازی در جغرافیای ایران را بر اساس توسعه ناموزون انجام دادند، این مساله پدیده شهروند دشمنی را از یک مقوله سیاسی و اجتماعی به منفعتی اقتصادی نیز تبدیل کرده است. یعنی وجود اقتصاد صنعتی، تمرکز بازار و نیز  تقویت امکانات رفاهی در بخش‌های از ایران و عدم وجود آن در دیگر بخش‌ها  مسبب آن شده است که ساکنان  بخش توسعه یافته که از بیشینه هویت معیار برخوردارند، خروج از نظم شهروند دشمنی و توسعه مرکز محور را در تقابل منافع خود ببینند و آن را توطئه‌ای علیه خود قلمداد کنند.

در زمینه فرهنگی و علمی نیز همین مساله مطرح است، فرقه حاکم، فرهنگ و علم را به مثابه قدرتی در دست خود دیده و آن‌ها را نیز طوری هدایت کردهاند که ضمانتی برای تدوام حکومت خود باشد و در این بین فرهنگ مختص به هویت معیار که فرقه حاکم  از آن هویت است را، تقویت و دیگر فرهنگ‌ها را تحقیر و تضعیف نموده و پدیده فرهنگ برتر_فرهنگ پست را، شکل داده است.

 در چارچوب همین فرهنگ برتر_پست است که پژمان راهبر، روزنامه‌نگار ورزشی در توئیت خودش می‌نویسد: اگر کی‌روش نبود با شلوار کوردی به جام جهانی می‌رفتیم". (راهبر در توئیتی دیگر این توئیت خود را پس گرفت.)

شلوار کوردی که در دید این روزنامه‌نگار دارنده هویت معیار یک لباس پست یا نشان‌هایی از بی‌ارزش است، در بین دارنده‌گان هویت کوردی نمادی از ارزش و توانایی است و بسیار هم قابل احترام است. پس در سطح فرهنگی و عملی هم دارنده هویت معیار به این توهم دچار شده است که آن‌ها دارای فرهنگی برتر هستند و شهروند دشمنان جمعی "پست فرهنگ"اند که باید آن‌ها را اصلاح کرد.

در چارچوب همین نگاه فرهنگ برتر_پست است، که محمدرضا شفیع کدکنی، استاد ادبیات فارسی  بکارگیری زبآن‌های "محلی" را طرح توطئه انگلیس می‌داند و می‌خواهد بر همه زبان‌های غیر از زبان فارسی در جغرافیای ایران و شبهه قاره هند، "بشاشد".

پدیده شهروند دشمنی و دیکتاتوریت در ایران یک سده گذشته دو پدیده بودند که تاثیر هم‌افزائی بر هم داشته‌اند و هر چه دیکتاتوریت از قدرت بیشتر و برتری برخوردار بوده است، شهروند دشمنی بیشتر و بیشتر به بطن جامعه تزریق شده است و هرچه شهروند دشمنی در جامعه محرزتر بوده، فرقه حاکم از تداوام قدرت در دست خود مطمئن‌تر بوده‌اند.

 در آخر باید تاکید کرد که آنچه واقعیت گذشته، امروز و آینده جغرافیای ایران است، موضوع حقوق ملت‌های ساکن در این جغرافیا است. واقعیت این است که ملت‌های غیرفارس در این جغرافیا از کمترین حقی برخوردار نیستند و نکته قابل تامل نیز آن است که احقاق حقوق آن‌ها توسط  گفتمان سیاسی رسمی و غالب ایران به عنوان یک "تهدید "تلقی می شود.  همین گفته و رفتار تولیدکنندگان گفتمان رسمی توسط بخشی از نخبه‌های جامعه فارس و دیگر دارنده‌گان هویت معیار تکرار می‌شود.

دیکتاتوری پهلوی در گذشته و توتالیتاریزم اسلامی موجود در حال هزینه‌های بسیاری بر دوش کل جامعه ایران گذاشته است، اما "مشکل ایران" مساله وجود و یا عدم وجود دمکراسی صرف نیست، بلکه مساله اصلی چگونگی تعامل با حقوق ملیت‌های ساکن در جغرافیای ایران و چگونگی برخورد با آن است که سرنوشت دموکراسی در ایران را مشخص خواهد کرد.

آنچه مساله اهم امروز سپهر سیاسی ایران است، مقابله با پدیده شهروند دشمنی و برچیدن این پدیده در ایران است.

محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وب‌سایت کوردستان‌میدیا نمی‌باشد.