این ویدیو بر گرفته از مرکز اسناد حقوق بشر ایران در آمریکا میباشد
سخنان پرویز دستمالچی درباره ترور هولناک رهبران کُرد حزب دمکرات کردستان ایران در برلین توسط عوامل رژیم ایران
بخشی از واقعیات مرتبط با ترور دکتر صادق شرفکندی و یارانش
گردآوری: کاوه جوانمرد
بیست سال از سالروز شوم ترور رهبران حزب دمکرات کردستان در برلین را پشتسر میگذاریم، اما عمق فاجعه و شرارت این جنایت تاریخی همچنان در احساسها زنده و دلخراش به قوت خود باقی مانده است.
از آنجا که از تاریخ ۲۳ تا ۲۶ شهریور ماه سال ۱۳۷۱ کنگرهٔ جهانی احزاب سوسیالیست و سوسیال دمکرات در برلین در حال برگزاری بود، فعالین سوسیال ایران که عموماً از فعالین سیاسی ایرانی و مخالف جمهوری اسلامی ایران بودند از جمله صادق شرفکندی دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران برای شرکت در این مراسم به آلمان رفته بودند.
در این میان دعوتی در روز ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ از ۱۵ الی ۲۰ نفر از ایرانیان جهت حضور در رستورانی به نام میکونوس که صاحب آن فردی ایرانی بوده و پاتوق مناسبی برای ایرانیهای مقیم برلین به شمار میرفت، صورت میگیرد.
در روز جلسه شش نفر از دعوت شدگان در رستوران حاضر میشوند. که علاوه بر آنها دو نفر به صورت اتفاقی و صاحب رستوران (جمعاً ۹ نفر) در رستوران حاضر بودهاند. ساعت حدود ۵۰ و۲۲ دقیقه ناگهان سه فرد مسلح وارد رستوران میشوند. یکی نزدیک در ورودی و دومی در قسمت جلویی رستوران میایستند و نفر سوم نیز مسلسل به دست وارد قسمت پشتی رستوران که ۶ ایرانی در آنجا دور یک میز نشسته بودند رفته و همه آنها را به رگبار میبندد. از جمع افراد حاضر در رستوران ۴ نفر در جا جان خود را از دست میدهند که در این میان دکتر صادق شرفکندی دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران، همایون اردلان نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در آلمان، فتاح عبدلی نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در اروپا و نوری دهکردی کارمند صلیب سرخ و فعال در امور پناهندگان ایرانی مقیم آلمان قربانی سیاست سیزجویانه حاکمیت اسلامی ایران میگردند.
عزیز غفاری صاحب رستوران میکونوس نیز در این حادثه زخمی میشود.
علاوه بر این پنج نفر دو ایرانی دیگر به نامهای پرویز دستمالچی و فرهاد فرجاد نیز دور همان میز حضور داشتند که با وجود تیراندازی شدید توسط مسلسل که توسط فرد ضارب صورت میگیرد هیچگونه آسیبی نمیبینند. دو فرد دیگر نیز به صورت اتفاقی در رستوران حضور داشتند از این جنایت جان سالم به در میبرند.
نخست وزیر اسبق سوئد، رهبر وقت حزب سوسیال دمکرات سوئد و دبیر سیاسی آنزمان حزب نیز از دعوت شدگان به این میهمانی شام بودند و دعوت شرکت در آن را نیز قبول کرده بودند اما حضور آنها در آخرین ساعات لغو شد.
یک سال بعد از حادثه رستوران میکونوس یک ایرانی به نام کاظم دارابی کازرونی که مشکوک به عضویت در سپاه پاسداران و سازمان امنیت ایران بود و ۴ لبنانی به نامهای یوسف امین، محمد اتریس، عطاالله عیاد و عباس رحیل توسط پلیس آلمان دستگیر شدند و محاکمه متهمان در ششم آبانماه سال ۱۳۷۲ در آلمان آغاز شد.
دادگاه این عده، حدود ۵ سال و ۲۴۷ جلسه طول کشید و حدود ۹ میلیون فرانک هزینه در برداشت. در جلسات این دادگاه بیش از ۱۷۰ نفر در دادگاه حاضر شده و در مورد حادثه ترور شهادت دادند. شهادت برخی از این افراد بر ضد حاکمیت اسلامی و برخی نیز به نفع آنها بود.
حکم دادگاه میکونوس در بیست و یکم فروردین ماه سال ۱۳۷۶ صادر شد و طی آن کاظم دارابی از اتباع ایرانی و عباس رحیل تبعه لبنانی به حبس ابد و یوسف امین و محمداتریس هر دو از اتباع لبنان به ترتیب به ۱۱ و ۵ سال زندان محکوم شدند.
در این حکم متهم دیگر نیز به نام عطاالله ایاد تبرئه شد. همچنین از آنجا که در جلسات دادگاه مفهومی به نام وظایف ویژه مطرح شده بود که سران رژیم ایران تصمیم گیرندگان اصلی آن کمیته بودند، مسئولان وقت جمهوری اسلامی ایران یعنی هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران، علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت، علیاکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت و سید علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران متهم به زمینه سازی ماجرای میکونوس شدند.
کاظم دارابی ۱۰تروریست اصلی این پرونده در دسامبر ۲۰۰۷، پس از گذشت ۱۵ سال حبس، از زندان آزاد شد و به ایران بازگشت. همچنین دادگاه رسیدگی به پرونده در طی حکمی کمیته امور ویژه جمهوری اسلامی را که سید علی خامنهای یکی از اعضای آن بود، متهم به دادن دستور این ترور کرد.
پس از صدور این حکم آلمان و ایران سفرای خود در دو کشور را فرا خواندند و آلمان چهار دیپلمات ایرانی را از این کشور اخراج کرد. تمامی کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز سفرای خود را از ایران فراخواندند. ایران نیز در پاسخ به این حرکت اتحادیه اروپا سفیران خود را از کشورهای عضو این اتحادیه فرا خواند و روابط دو طرف دچار بحران شد که تا سه ماه بعد و پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری ادامه داشت.
بعد از ترور میکونوس همواره نیروهای آزادیخواه و خانوادههای این قربانیان در تلاش بودند تا جلوی رستوران میکونوس لوح یادبودی را بنا نمایند که این ایده پس از گذشت سالها از حکم دادگاه میکونوس توسط شهردار منطقه شارلوتن بورگ برلین، مونیکا تیمین عملی شد.
سران حکومت اسلامی ایران سعی داشتند جلوی برگزاری دادگاه برلین و نتایج آن را بگیرند. آنان با تهدید به اینکه بنای این لوحه بیپاسخ نخواهد ماند و ایران نیز در اقدامی جلوی سفارت آلمان در تهران، لوحه قربانیان بمبهای شیمیایی جنگ ایران – عراق را با نام شرکتهای آلمانی شریک در تهیه بمبهای شیمایی برای عراق برپا میکند، کوشش نمود که مانع برپایی این لوحه گردد، ولی مونیکا تیمن به این موضوع اهمیت نداد و بنای لوح یادبود را به مرحله عمل درآورد.
در متن این لوح نوشته شده است: دراین محل، محل قدیمی رستوران میکونوس در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲، رهبران حزب دمکرات کردستان ایران دکتر صادق شرفکندی، فتاح عبدلی، همایون اردلان به همراه نوری دهکردی، سیاستمدار ساکن برلین توسط حاکمان سابق ایران به قتل رسیدند. آنان درراه مبارزه برای آزادی و حقوق بشر کشته شدند.
محمود احمدینژاد، شهردار وقت تهران در مقابل نصب این تابلو اعلام کرد لوح یاد بود جانبازان شیمیایی جنگ ایران و عراق را در برابر سفارت آلمان در تهران نصب خواهد کرد.
پرویز دستمالچی فعال سیاسی، شاهد باران گلولههای مرگبار آدم كشان حرفهای در رستوران میكونوس بود و از زیر رگبار مسلسلها جان سالم به سر برد، تا به دنیا بگوید در آن شب چه جنایتی رخ داد و چرا رخ داد و به دست چه كسانی رخ داد. فعالیتهای بی وقفه وی جهت پیگیری حادثه دهشتناك میكونوس در طی سالیان مورد تحسین نیروهای اپوزیسیون بوده و است.
پرویز دستمالچی در یکی از مصاحبههای خود در این رابطه عنوان میکند: من فكر می كنم هدف اصلی این ترور هولناک هئیت نمایندگی حزب دمكرات كردستان ایران و از همه اساسی تر دبیر كل حزب دكتر شرفكندی بود و اینكه در آنجا دیگران هم كشته میشدند برایشان مسئله مهمی نبود چون در آن طرفی كه دكتر شرفكندی نشسته بود، بیش از ده گلوله به دیوارها و اطراف اصابت كرده بود.
در نامهای كه اداره ضد جاسوسی آلمان و اداره امور امنیتی داخلی آلمان به دادگاه نوشته بودند، در آن نامه آمده است كه گروه ترور و یا تیم ترور كه از جمهوری اسلامی آمده بودند و زیر نظارت مستقیم وزارت اطلاعات و امنیت ایران قرار داشتهاند ، سه هفته پیش از ترور وارد برلین شده و محل ترور و راه فرار و غیره را بررسی كرده. باز هم در همان نامه آمده است كه جاسوس فلاحیان (وزیر اطلاعات سابق) در شب حادثه در رستوران میكونوس حضور داشته است و این سندی است كه از طرف این دو سازمان اطلاعاتی و امنیتی آلمان به دادگاه ارائه شده بود.
كاظم دارابی كازرونی مهمتریت عضو تیم ترور با امانی فراهانی سركنسول كنسولگری ایران در برلین نیز ارتباط و تماس داشته كه وظیفه اصلی او جمعآوری اطلاعات در مورد اپوزیسیون ایرانی و انجام كارهای اطلاعاتی دیگر بوده. دارابی عضو هیئت رئیسه اتحادیه دانشجویان مسلمان در اروپا، واحد برلین بود که این اتحادیه یكی از تشكیلات حزبالله در اروپا بود كه سازمانهای اطلاعاتی ایران اعضای خود را از درون این اتحادیه استخدام میكردند.
از دیگر همكاران دارابی در این اتحادیه فرهاد دیانت ثابتگیلانی و بهمن برنچیان بودند كه هر دو عضو وزارت اطلاعات ایران نیز بودند. دارابی در سال 1982 بهمراه هشتاد و پنج تن از اعضای حزب الله ایران و لبنان به یك خوابگاه دانشجویان ایرانی در غرب شهر ماینز حمله میكنند كه در نتیجه آن یك نفر كشته و چندین نفر دیگر زخمی میشوند. دارابی در آنجا دستگیر میشود و در دادگاه محكوم به هشت ماه زندان و اخراج از كشور میشود، اما با وساطت سفیر ایران در بن، وی آزاد میشود.
بههر حال تیم ترور ابتدا بهمدت دو روز در خانه دارابی مستقر بوده و سپس به خانه دوم كه متعلق به بهمن برنجیان بوده منتقل میشوند.
نفر دیگری كه دستگیر شد عباس رایل لبنانی بود، او همان فردی است كه به اعضای رهبری حزب دمکرات ایران تر خلاص را شلیک میکند. رایل در سال 1985، 1986 در اطراف رشت در اردوگاه سپاه پاسداران بهمدت شش ماه دوره تروریستی دیده بوده و عضو حزب الله لبنان میباشد که او نیز در دادگاه محكوم به حبس ابد شد و در زندان بسر میبرد.
چند نفر دیگر وابسته به حزبالله لبنان نیز در این ترور شرکت داشتند که برخی از آنها پس از فرار به ایران به صورت رسمی به استخدام سپاه پاسداران ایران درآمدند.
اما مهمتر از همه اینها آن كسی كه دستگیر نشد شخصی بود بنام عبدالرحمان بنی هاشمی كه معروف بود به ابوشریف. این شخص همان مسلسلچی اصلی بودند كه تیم عملیاتی ترور را رهبری میكرد. وی یك تروریست ورزیده جمهوری اسلامی است كه مستقیما زیر نظر فلاحیان كار میكرده. او در سال 1987 یك افسر نیروی هوائی ایران بنام خلبان طالبی را در ژنو بقتل رساند. ابوشریف بعد از ترور برلین از طریق تركیه به ایران بر میگردد و یك ماشین مرسدس بنز جایزه میگیرد. علاوه بر آن او را در چندین كارخانه وابسته به وزارت اطلاعات و بنیادهای متفاوت دیگر شریك میكنند.
در طی پروسه دادگاه و پس از شهادتهای آقای ابوالقاسم مصباحی كه یكی از مقامات عالیرتبه واواك و رئیس شبكههای ترور در غرب اروپا بود، مشخص شد كه این ترورها چه در داخل و چه در خارج تا زمانی كه آیتالله خمینی زنده بود، بنا به دستور او ترورها صورت میگرفت و بعد از او با تشکیل کمیتهای تحت عنوان كمیته ویژه عملیاتها ادامه پیدا میکند. این كمیته عملیات ویژه در مورد نابودی و از بین بردن مخالفان نظام در ایران و در خارج تصمیم میگرفت. در رأس این كمیته ویژه، رهبر نظام علی خامنهای قرار داشت و بعد رئیس جمهور وقت و وزیر اطلاعات و وزیر امور خارجه و رئیس شورای نگهبان و فرماندهان سپاه قرار دارند.
تصمیم قتلها از سوی این كمیته و با موافقت خامنهای به مرحلهی اجرا در آمده است. برای اجرا آن را به كمیته دیگری بنام كمیته قصر فیروزه ارجاع میكنند. كمیته قصر فیروزه طرح عملیاتی برای اجرای قتل را آماده كرده و یك نسخه آن را جهت تائید رهبر برای رهبر نظام میفرستد و نسخه دیگر را برای تائید رئیس جمهور وقت.
بسیاری از مخالفان سیاسی باور دارند که جمهوری اسلامی از آغاز پیدایش خود تصمیم گرفت امنیت را از مخالفاناش بگیرد و اعدام، شکنجه، زندان و محرومیت از حقوق شهروندی بهای گران نقادی از نظام سلطه در ایران شد.
کسانی توانستند از حکم حبس و قتل خود بگریزند و راه سرزمینهای دیگر را در پیش گیرند. اما آنان شاید هرگز گمان نمیبردند دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی عزم آن دارد که سایه ناامنی و ارعاب را بر پهنه زمین بگسترد و آسایش جان و روان را بر ناقدان خود حرام کند.
کتاب آدمکشهای قصر فیروزه نوشته رویا حکاکیان پردهای از نمایش بلند و دلخراش ارعاب مخالفان سیاسی حکومت ایران در خارج از این کشور است. این کتاب تنها روایت ترور چهار مخالف سیاسی نیست، بلکه سفری است به ژرفای ذهن قربانیان و بازماندگان.
آنطور که در کتاب آمده است، شامگاه بیست و شش شهریورماه سال ۱۳۷۱، عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، در رستوران میکونوس برلین، صادق شرفکندی، دبیرکل حزب دموکرات کردستان، فتاح عبدلی و همایون اردلان از معاونان او و نوری دهکردی را به بیست و شش گلوله میبندند. پرویز دستمالچی دیگر حاضر آن جلسه از میز مرگ جان سالم به در میبرد و شاهد اصلی ماجرای میکونوس میشود.
به گفته مخالفان حکومت ایران، کشتن مخالفان در اروپا، ترکیه، دبی، پاکستان و دیگر کشورهای جهان تحت برنامهای منظم در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی صورت میگرفت. سه سال پیش از ماجرای میکونوس، دکتر عبدالرحمن قاسملو یکی دیگر از رهبران حزب دموکرات کردستان ایران در وین به ضرب گلوله عوامل وزارت اطلاعات به قتل رسید.
رویا حکاکیان تمام رویداد میکونوس را بازسازی کرده، به شکلی که اگر کسی نداند همه داستان و نامها و جایها واقعی هستند، گمان میبرد در حال خواندن رمانی جنایی است. چنانکه از کتاب برمیآید، نویسنده سالها وقت خود را صرف خواندن گزارشهای پلیس، صورتجلسههای دادگاه، اسناد دولتی و مصاحبه با یکایک کسانی که به نوعی درگیر این ماجرا بودند کرده است. به عبارت دیگر، این اثر میتوانست به شکل یک پژوهش مستند منتشر شود، اما نویسنده ترجیح داده است که دایره مخاطبان خود را به کارشناسان مسائل ایران تنگ نکند و خواننده عام ایرانی و غیرایرانی را هم در نظر بگیرد.
رویا حکاکیان داستان را از زاویههای گوناگون تعریف میکند. او به خوبی توانسته است حالت تعلیق را بارها در خواننده برانگیزد. رشتهای از تصادفها که فرجام دادگاه رسیدگی به پرونده میکونوس را رقم میزنند، چنان به خوبی در کتاب آمده است که به تخیلی نیرومند پهلو میزند.
در بخشی از این کتاب آمده است: ابوالقاسم فرهاد مصباحی، از مدیران ارشد وزارت اطلاعات ایران بوده، وقتی سعید امامی به طرز ناگهانی به او اطلاع میدهد که به سرعت کشور را ترک کند، زیرا علی فلاحیان، وزیر اطلاعات، تصمیم گرفته او را بکشد، مصباحی به پاکستان میگریزد و از آنجا با ابوالحسن بنی صدر، نخستین رییس جمهوری اسلامی ایران و از رهبران مخالف جمهوری اسلامی تماس میگیرد. مصباحی با هماهنگی بنی صدر در دادگاه میکونوس در مقام شاهد حاضر میشود. برای نخستین بار یکی از مسئولان اطلاعاتی رده بالای جمهوری اسلامی در چنین جایگاهی از وجود یک کمیته ترور سخن میگوید. این کمیته، به گفته مصباحی، با شرکت آیت الله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی و اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس جمهوری وقت معمولاً در قصر فیروزه تهران تشکیل میشد و برای کشتن مخالفان پشت مرزهای کشور برنامه میریخت. دادگاه حکم متهمان ترور میکونوس را صادر میکند، اما مهمتر از آن علی خامنهای، اکبر هاشمی رفسنجانی و علی فلاحیان را نیز به دست داشتن در این ترور متهم و تحت تعقیب اعلام میکند.
آنچه مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی را در خارج از کشور خسته و افسرده کرده بود تنها خود ترورها نبود، بلکه فقدان عزم دولتهای غربی برای مقابله با جمهوری اسلامی و متوقف کردن قطار وحشت بود. کتاب، روایتی جاندار از قطار خشونتی است که حدود چهارده سال بیوقفه حرکت کرد، اما با تلاش چند ایرانی و شماری آلمانی در ایستگاه میکونوس توقفی اضطراری کرد.
ترورها به خودی خود نوعی پیروزی برای جمهوری اسلامی بود، اما ماجرای میکونوس به شکست آن بدل شد. برای نخستین بار دادگاهی غربی که به دادگری و ریزبینی آوازه داشت، انگشت اتهام قتل را آشکارا به سوی رهبران ایران نشانه رفت. تقلاهای جمهوری اسلامی برای پیشگیری از صدور حکم دادگاه علیه رهبران جمهوری اسلامی به جایی نرسید.
نویسنده کتاب آدمکشهای قصر فیروزه از یک رسوایی بزرگ پرده برمیافکند. این رسوایی ترور مخالفان جمهوری اسلامی نیست، بلکه سکوت و باجدهی دولتهای غربی به حکومتی است که در خاک آن کشورها پناهگرفتگان بیدفاع را به آسانی سرمیبرد یا به گلوله میگیرد.
رویا حکاکیان مینویسد که شاید برای نخستین بار بود که ایرانیان پناه برده به غرب احساس غربت نکردند؛ غربت جایی است که عدالت نیست و وقتی در سرزمینی آدمی بتواند طعم عدالت را بچشد، احساس بیگانگیاش اندک اندک رنگ میبازد.
نویسنده کتاب آدمکشهای قصر فیروزه از یک رسوایی بزرگ پرده برمیافکند. این رسوایی ترور مخالفان جمهوری اسلامی نیست، بلکه سکوت و باجدهی دولتهای غربی به حکومتی است که در خاک آن کشورها پناهگرفتگان بیدفاع را به آسانی سرمیبرد یا به گلوله میبندند. کتاب بی آنکه بگوید، ادعانامهای علیه دولتهای غربی به خاطر ترورهای پیش از میکونوس است. در واقع رویا حکاکیان میخواسته نشان دهد ایرانیانی که به تیغ خنجر جمهوری اسلامی گرفتار آمدند، زیر چشم باز دولتهای غربی جان باختند. بنابراین آنها همان اندازه قربانی نظام خودکامه ایران بودند که قربانی بیتوجهی دولتهای غربی. قطار ترور میتوانست سالها پیشتر در جایی دیگر متوقف شود، اگر دولتهای غربی دادگاهی با عزم و استواری دادگاه میکونوس برای جنایتهای پیشین برپامیکردند و تیراندازان را با تیرآوران هر دو به محاکمه میآوردند.
سخنان پرویز دستمالچی درباره ترور هولناک رهبران کُرد حزب دمکرات کردستان ایران در برلین توسط عوامل رژیم ایران
بخشی از واقعیات مرتبط با ترور دکتر صادق شرفکندی و یارانش
گردآوری: کاوه جوانمرد
بیست سال از سالروز شوم ترور رهبران حزب دمکرات کردستان در برلین را پشتسر میگذاریم، اما عمق فاجعه و شرارت این جنایت تاریخی همچنان در احساسها زنده و دلخراش به قوت خود باقی مانده است.
از آنجا که از تاریخ ۲۳ تا ۲۶ شهریور ماه سال ۱۳۷۱ کنگرهٔ جهانی احزاب سوسیالیست و سوسیال دمکرات در برلین در حال برگزاری بود، فعالین سوسیال ایران که عموماً از فعالین سیاسی ایرانی و مخالف جمهوری اسلامی ایران بودند از جمله صادق شرفکندی دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران برای شرکت در این مراسم به آلمان رفته بودند.
در این میان دعوتی در روز ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ از ۱۵ الی ۲۰ نفر از ایرانیان جهت حضور در رستورانی به نام میکونوس که صاحب آن فردی ایرانی بوده و پاتوق مناسبی برای ایرانیهای مقیم برلین به شمار میرفت، صورت میگیرد.
در روز جلسه شش نفر از دعوت شدگان در رستوران حاضر میشوند. که علاوه بر آنها دو نفر به صورت اتفاقی و صاحب رستوران (جمعاً ۹ نفر) در رستوران حاضر بودهاند. ساعت حدود ۵۰ و۲۲ دقیقه ناگهان سه فرد مسلح وارد رستوران میشوند. یکی نزدیک در ورودی و دومی در قسمت جلویی رستوران میایستند و نفر سوم نیز مسلسل به دست وارد قسمت پشتی رستوران که ۶ ایرانی در آنجا دور یک میز نشسته بودند رفته و همه آنها را به رگبار میبندد. از جمع افراد حاضر در رستوران ۴ نفر در جا جان خود را از دست میدهند که در این میان دکتر صادق شرفکندی دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران، همایون اردلان نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در آلمان، فتاح عبدلی نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در اروپا و نوری دهکردی کارمند صلیب سرخ و فعال در امور پناهندگان ایرانی مقیم آلمان قربانی سیاست سیزجویانه حاکمیت اسلامی ایران میگردند.
عزیز غفاری صاحب رستوران میکونوس نیز در این حادثه زخمی میشود.
علاوه بر این پنج نفر دو ایرانی دیگر به نامهای پرویز دستمالچی و فرهاد فرجاد نیز دور همان میز حضور داشتند که با وجود تیراندازی شدید توسط مسلسل که توسط فرد ضارب صورت میگیرد هیچگونه آسیبی نمیبینند. دو فرد دیگر نیز به صورت اتفاقی در رستوران حضور داشتند از این جنایت جان سالم به در میبرند.
نخست وزیر اسبق سوئد، رهبر وقت حزب سوسیال دمکرات سوئد و دبیر سیاسی آنزمان حزب نیز از دعوت شدگان به این میهمانی شام بودند و دعوت شرکت در آن را نیز قبول کرده بودند اما حضور آنها در آخرین ساعات لغو شد.
یک سال بعد از حادثه رستوران میکونوس یک ایرانی به نام کاظم دارابی کازرونی که مشکوک به عضویت در سپاه پاسداران و سازمان امنیت ایران بود و ۴ لبنانی به نامهای یوسف امین، محمد اتریس، عطاالله عیاد و عباس رحیل توسط پلیس آلمان دستگیر شدند و محاکمه متهمان در ششم آبانماه سال ۱۳۷۲ در آلمان آغاز شد.
دادگاه این عده، حدود ۵ سال و ۲۴۷ جلسه طول کشید و حدود ۹ میلیون فرانک هزینه در برداشت. در جلسات این دادگاه بیش از ۱۷۰ نفر در دادگاه حاضر شده و در مورد حادثه ترور شهادت دادند. شهادت برخی از این افراد بر ضد حاکمیت اسلامی و برخی نیز به نفع آنها بود.
حکم دادگاه میکونوس در بیست و یکم فروردین ماه سال ۱۳۷۶ صادر شد و طی آن کاظم دارابی از اتباع ایرانی و عباس رحیل تبعه لبنانی به حبس ابد و یوسف امین و محمداتریس هر دو از اتباع لبنان به ترتیب به ۱۱ و ۵ سال زندان محکوم شدند.
در این حکم متهم دیگر نیز به نام عطاالله ایاد تبرئه شد. همچنین از آنجا که در جلسات دادگاه مفهومی به نام وظایف ویژه مطرح شده بود که سران رژیم ایران تصمیم گیرندگان اصلی آن کمیته بودند، مسئولان وقت جمهوری اسلامی ایران یعنی هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران، علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت، علیاکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت و سید علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران متهم به زمینه سازی ماجرای میکونوس شدند.
کاظم دارابی ۱۰تروریست اصلی این پرونده در دسامبر ۲۰۰۷، پس از گذشت ۱۵ سال حبس، از زندان آزاد شد و به ایران بازگشت. همچنین دادگاه رسیدگی به پرونده در طی حکمی کمیته امور ویژه جمهوری اسلامی را که سید علی خامنهای یکی از اعضای آن بود، متهم به دادن دستور این ترور کرد.
پس از صدور این حکم آلمان و ایران سفرای خود در دو کشور را فرا خواندند و آلمان چهار دیپلمات ایرانی را از این کشور اخراج کرد. تمامی کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز سفرای خود را از ایران فراخواندند. ایران نیز در پاسخ به این حرکت اتحادیه اروپا سفیران خود را از کشورهای عضو این اتحادیه فرا خواند و روابط دو طرف دچار بحران شد که تا سه ماه بعد و پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری ادامه داشت.
بعد از ترور میکونوس همواره نیروهای آزادیخواه و خانوادههای این قربانیان در تلاش بودند تا جلوی رستوران میکونوس لوح یادبودی را بنا نمایند که این ایده پس از گذشت سالها از حکم دادگاه میکونوس توسط شهردار منطقه شارلوتن بورگ برلین، مونیکا تیمین عملی شد.
سران حکومت اسلامی ایران سعی داشتند جلوی برگزاری دادگاه برلین و نتایج آن را بگیرند. آنان با تهدید به اینکه بنای این لوحه بیپاسخ نخواهد ماند و ایران نیز در اقدامی جلوی سفارت آلمان در تهران، لوحه قربانیان بمبهای شیمیایی جنگ ایران – عراق را با نام شرکتهای آلمانی شریک در تهیه بمبهای شیمایی برای عراق برپا میکند، کوشش نمود که مانع برپایی این لوحه گردد، ولی مونیکا تیمن به این موضوع اهمیت نداد و بنای لوح یادبود را به مرحله عمل درآورد.
در متن این لوح نوشته شده است: دراین محل، محل قدیمی رستوران میکونوس در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲، رهبران حزب دمکرات کردستان ایران دکتر صادق شرفکندی، فتاح عبدلی، همایون اردلان به همراه نوری دهکردی، سیاستمدار ساکن برلین توسط حاکمان سابق ایران به قتل رسیدند. آنان درراه مبارزه برای آزادی و حقوق بشر کشته شدند.
محمود احمدینژاد، شهردار وقت تهران در مقابل نصب این تابلو اعلام کرد لوح یاد بود جانبازان شیمیایی جنگ ایران و عراق را در برابر سفارت آلمان در تهران نصب خواهد کرد.
پرویز دستمالچی فعال سیاسی، شاهد باران گلولههای مرگبار آدم كشان حرفهای در رستوران میكونوس بود و از زیر رگبار مسلسلها جان سالم به سر برد، تا به دنیا بگوید در آن شب چه جنایتی رخ داد و چرا رخ داد و به دست چه كسانی رخ داد. فعالیتهای بی وقفه وی جهت پیگیری حادثه دهشتناك میكونوس در طی سالیان مورد تحسین نیروهای اپوزیسیون بوده و است.
پرویز دستمالچی در یکی از مصاحبههای خود در این رابطه عنوان میکند: من فكر می كنم هدف اصلی این ترور هولناک هئیت نمایندگی حزب دمكرات كردستان ایران و از همه اساسی تر دبیر كل حزب دكتر شرفكندی بود و اینكه در آنجا دیگران هم كشته میشدند برایشان مسئله مهمی نبود چون در آن طرفی كه دكتر شرفكندی نشسته بود، بیش از ده گلوله به دیوارها و اطراف اصابت كرده بود.
در نامهای كه اداره ضد جاسوسی آلمان و اداره امور امنیتی داخلی آلمان به دادگاه نوشته بودند، در آن نامه آمده است كه گروه ترور و یا تیم ترور كه از جمهوری اسلامی آمده بودند و زیر نظارت مستقیم وزارت اطلاعات و امنیت ایران قرار داشتهاند ، سه هفته پیش از ترور وارد برلین شده و محل ترور و راه فرار و غیره را بررسی كرده. باز هم در همان نامه آمده است كه جاسوس فلاحیان (وزیر اطلاعات سابق) در شب حادثه در رستوران میكونوس حضور داشته است و این سندی است كه از طرف این دو سازمان اطلاعاتی و امنیتی آلمان به دادگاه ارائه شده بود.
كاظم دارابی كازرونی مهمتریت عضو تیم ترور با امانی فراهانی سركنسول كنسولگری ایران در برلین نیز ارتباط و تماس داشته كه وظیفه اصلی او جمعآوری اطلاعات در مورد اپوزیسیون ایرانی و انجام كارهای اطلاعاتی دیگر بوده. دارابی عضو هیئت رئیسه اتحادیه دانشجویان مسلمان در اروپا، واحد برلین بود که این اتحادیه یكی از تشكیلات حزبالله در اروپا بود كه سازمانهای اطلاعاتی ایران اعضای خود را از درون این اتحادیه استخدام میكردند.
از دیگر همكاران دارابی در این اتحادیه فرهاد دیانت ثابتگیلانی و بهمن برنچیان بودند كه هر دو عضو وزارت اطلاعات ایران نیز بودند. دارابی در سال 1982 بهمراه هشتاد و پنج تن از اعضای حزب الله ایران و لبنان به یك خوابگاه دانشجویان ایرانی در غرب شهر ماینز حمله میكنند كه در نتیجه آن یك نفر كشته و چندین نفر دیگر زخمی میشوند. دارابی در آنجا دستگیر میشود و در دادگاه محكوم به هشت ماه زندان و اخراج از كشور میشود، اما با وساطت سفیر ایران در بن، وی آزاد میشود.
بههر حال تیم ترور ابتدا بهمدت دو روز در خانه دارابی مستقر بوده و سپس به خانه دوم كه متعلق به بهمن برنجیان بوده منتقل میشوند.
نفر دیگری كه دستگیر شد عباس رایل لبنانی بود، او همان فردی است كه به اعضای رهبری حزب دمکرات ایران تر خلاص را شلیک میکند. رایل در سال 1985، 1986 در اطراف رشت در اردوگاه سپاه پاسداران بهمدت شش ماه دوره تروریستی دیده بوده و عضو حزب الله لبنان میباشد که او نیز در دادگاه محكوم به حبس ابد شد و در زندان بسر میبرد.
چند نفر دیگر وابسته به حزبالله لبنان نیز در این ترور شرکت داشتند که برخی از آنها پس از فرار به ایران به صورت رسمی به استخدام سپاه پاسداران ایران درآمدند.
اما مهمتر از همه اینها آن كسی كه دستگیر نشد شخصی بود بنام عبدالرحمان بنی هاشمی كه معروف بود به ابوشریف. این شخص همان مسلسلچی اصلی بودند كه تیم عملیاتی ترور را رهبری میكرد. وی یك تروریست ورزیده جمهوری اسلامی است كه مستقیما زیر نظر فلاحیان كار میكرده. او در سال 1987 یك افسر نیروی هوائی ایران بنام خلبان طالبی را در ژنو بقتل رساند. ابوشریف بعد از ترور برلین از طریق تركیه به ایران بر میگردد و یك ماشین مرسدس بنز جایزه میگیرد. علاوه بر آن او را در چندین كارخانه وابسته به وزارت اطلاعات و بنیادهای متفاوت دیگر شریك میكنند.
در طی پروسه دادگاه و پس از شهادتهای آقای ابوالقاسم مصباحی كه یكی از مقامات عالیرتبه واواك و رئیس شبكههای ترور در غرب اروپا بود، مشخص شد كه این ترورها چه در داخل و چه در خارج تا زمانی كه آیتالله خمینی زنده بود، بنا به دستور او ترورها صورت میگرفت و بعد از او با تشکیل کمیتهای تحت عنوان كمیته ویژه عملیاتها ادامه پیدا میکند. این كمیته عملیات ویژه در مورد نابودی و از بین بردن مخالفان نظام در ایران و در خارج تصمیم میگرفت. در رأس این كمیته ویژه، رهبر نظام علی خامنهای قرار داشت و بعد رئیس جمهور وقت و وزیر اطلاعات و وزیر امور خارجه و رئیس شورای نگهبان و فرماندهان سپاه قرار دارند.
تصمیم قتلها از سوی این كمیته و با موافقت خامنهای به مرحلهی اجرا در آمده است. برای اجرا آن را به كمیته دیگری بنام كمیته قصر فیروزه ارجاع میكنند. كمیته قصر فیروزه طرح عملیاتی برای اجرای قتل را آماده كرده و یك نسخه آن را جهت تائید رهبر برای رهبر نظام میفرستد و نسخه دیگر را برای تائید رئیس جمهور وقت.
بسیاری از مخالفان سیاسی باور دارند که جمهوری اسلامی از آغاز پیدایش خود تصمیم گرفت امنیت را از مخالفاناش بگیرد و اعدام، شکنجه، زندان و محرومیت از حقوق شهروندی بهای گران نقادی از نظام سلطه در ایران شد.
کسانی توانستند از حکم حبس و قتل خود بگریزند و راه سرزمینهای دیگر را در پیش گیرند. اما آنان شاید هرگز گمان نمیبردند دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی عزم آن دارد که سایه ناامنی و ارعاب را بر پهنه زمین بگسترد و آسایش جان و روان را بر ناقدان خود حرام کند.
کتاب آدمکشهای قصر فیروزه نوشته رویا حکاکیان پردهای از نمایش بلند و دلخراش ارعاب مخالفان سیاسی حکومت ایران در خارج از این کشور است. این کتاب تنها روایت ترور چهار مخالف سیاسی نیست، بلکه سفری است به ژرفای ذهن قربانیان و بازماندگان.
آنطور که در کتاب آمده است، شامگاه بیست و شش شهریورماه سال ۱۳۷۱، عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، در رستوران میکونوس برلین، صادق شرفکندی، دبیرکل حزب دموکرات کردستان، فتاح عبدلی و همایون اردلان از معاونان او و نوری دهکردی را به بیست و شش گلوله میبندند. پرویز دستمالچی دیگر حاضر آن جلسه از میز مرگ جان سالم به در میبرد و شاهد اصلی ماجرای میکونوس میشود.
به گفته مخالفان حکومت ایران، کشتن مخالفان در اروپا، ترکیه، دبی، پاکستان و دیگر کشورهای جهان تحت برنامهای منظم در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی صورت میگرفت. سه سال پیش از ماجرای میکونوس، دکتر عبدالرحمن قاسملو یکی دیگر از رهبران حزب دموکرات کردستان ایران در وین به ضرب گلوله عوامل وزارت اطلاعات به قتل رسید.
رویا حکاکیان تمام رویداد میکونوس را بازسازی کرده، به شکلی که اگر کسی نداند همه داستان و نامها و جایها واقعی هستند، گمان میبرد در حال خواندن رمانی جنایی است. چنانکه از کتاب برمیآید، نویسنده سالها وقت خود را صرف خواندن گزارشهای پلیس، صورتجلسههای دادگاه، اسناد دولتی و مصاحبه با یکایک کسانی که به نوعی درگیر این ماجرا بودند کرده است. به عبارت دیگر، این اثر میتوانست به شکل یک پژوهش مستند منتشر شود، اما نویسنده ترجیح داده است که دایره مخاطبان خود را به کارشناسان مسائل ایران تنگ نکند و خواننده عام ایرانی و غیرایرانی را هم در نظر بگیرد.
رویا حکاکیان داستان را از زاویههای گوناگون تعریف میکند. او به خوبی توانسته است حالت تعلیق را بارها در خواننده برانگیزد. رشتهای از تصادفها که فرجام دادگاه رسیدگی به پرونده میکونوس را رقم میزنند، چنان به خوبی در کتاب آمده است که به تخیلی نیرومند پهلو میزند.
در بخشی از این کتاب آمده است: ابوالقاسم فرهاد مصباحی، از مدیران ارشد وزارت اطلاعات ایران بوده، وقتی سعید امامی به طرز ناگهانی به او اطلاع میدهد که به سرعت کشور را ترک کند، زیرا علی فلاحیان، وزیر اطلاعات، تصمیم گرفته او را بکشد، مصباحی به پاکستان میگریزد و از آنجا با ابوالحسن بنی صدر، نخستین رییس جمهوری اسلامی ایران و از رهبران مخالف جمهوری اسلامی تماس میگیرد. مصباحی با هماهنگی بنی صدر در دادگاه میکونوس در مقام شاهد حاضر میشود. برای نخستین بار یکی از مسئولان اطلاعاتی رده بالای جمهوری اسلامی در چنین جایگاهی از وجود یک کمیته ترور سخن میگوید. این کمیته، به گفته مصباحی، با شرکت آیت الله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی و اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس جمهوری وقت معمولاً در قصر فیروزه تهران تشکیل میشد و برای کشتن مخالفان پشت مرزهای کشور برنامه میریخت. دادگاه حکم متهمان ترور میکونوس را صادر میکند، اما مهمتر از آن علی خامنهای، اکبر هاشمی رفسنجانی و علی فلاحیان را نیز به دست داشتن در این ترور متهم و تحت تعقیب اعلام میکند.
آنچه مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی را در خارج از کشور خسته و افسرده کرده بود تنها خود ترورها نبود، بلکه فقدان عزم دولتهای غربی برای مقابله با جمهوری اسلامی و متوقف کردن قطار وحشت بود. کتاب، روایتی جاندار از قطار خشونتی است که حدود چهارده سال بیوقفه حرکت کرد، اما با تلاش چند ایرانی و شماری آلمانی در ایستگاه میکونوس توقفی اضطراری کرد.
ترورها به خودی خود نوعی پیروزی برای جمهوری اسلامی بود، اما ماجرای میکونوس به شکست آن بدل شد. برای نخستین بار دادگاهی غربی که به دادگری و ریزبینی آوازه داشت، انگشت اتهام قتل را آشکارا به سوی رهبران ایران نشانه رفت. تقلاهای جمهوری اسلامی برای پیشگیری از صدور حکم دادگاه علیه رهبران جمهوری اسلامی به جایی نرسید.
نویسنده کتاب آدمکشهای قصر فیروزه از یک رسوایی بزرگ پرده برمیافکند. این رسوایی ترور مخالفان جمهوری اسلامی نیست، بلکه سکوت و باجدهی دولتهای غربی به حکومتی است که در خاک آن کشورها پناهگرفتگان بیدفاع را به آسانی سرمیبرد یا به گلوله میگیرد.
رویا حکاکیان مینویسد که شاید برای نخستین بار بود که ایرانیان پناه برده به غرب احساس غربت نکردند؛ غربت جایی است که عدالت نیست و وقتی در سرزمینی آدمی بتواند طعم عدالت را بچشد، احساس بیگانگیاش اندک اندک رنگ میبازد.
نویسنده کتاب آدمکشهای قصر فیروزه از یک رسوایی بزرگ پرده برمیافکند. این رسوایی ترور مخالفان جمهوری اسلامی نیست، بلکه سکوت و باجدهی دولتهای غربی به حکومتی است که در خاک آن کشورها پناهگرفتگان بیدفاع را به آسانی سرمیبرد یا به گلوله میبندند. کتاب بی آنکه بگوید، ادعانامهای علیه دولتهای غربی به خاطر ترورهای پیش از میکونوس است. در واقع رویا حکاکیان میخواسته نشان دهد ایرانیانی که به تیغ خنجر جمهوری اسلامی گرفتار آمدند، زیر چشم باز دولتهای غربی جان باختند. بنابراین آنها همان اندازه قربانی نظام خودکامه ایران بودند که قربانی بیتوجهی دولتهای غربی. قطار ترور میتوانست سالها پیشتر در جایی دیگر متوقف شود، اگر دولتهای غربی دادگاهی با عزم و استواری دادگاه میکونوس برای جنایتهای پیشین برپامیکردند و تیراندازان را با تیرآوران هر دو به محاکمه میآوردند.