سالار پورحاجی
تعیین روز جهانى مقابله با خشونت و تبعیض علیه زنان به تاریخ ۲۵ نوامبر ۱۹۸۱ بر مى گردد. ۲۵ نوامبر سالروز قتل «خواهران میرابال» به دست رژیم نظامى در دومنیكن است که در راه مبارزه براى دموكراسى به طرز فجیعى توسط رژیم «تروخیلو» كشته شدند .این روز که به عنوان روز جهانى مقابله با خشونت علیه زنان انتخاب شد تا یاد اور فاجعه هایی از خشونت و تبعیض باشد که نمونههای آن بارها در تاریخ ایران و جهان تکرار شده است.
جایگاه زن در جمهوری اسلامی ایران بعد از رسواییهای مکرر رژیم و با مخالفت در سال ۱۳۷۵ ه.ش با پیوستن ایران به کنوانسیون رفع تبعیض و شکنجه زنان این تصور را در ذهن همگان بارور ساخت که برابری میان زنان و مردان وجود نخواهد داشت. از زمان انقلاب و استقرار نظام فاشیستی جمهوری اسلامی در ایران آزار و شکنجه و محاکمه اختصاری و اعدام زنان به سبب عصیان آنان در برابر مقررات ناهنجار و محدودیت های غیرانسانی و یا مقاومت در مقابل سیاست های سرکوب گرانه رژیم و یا اعتراض به دین سالاری در حکومت، به صورتی گسترده ادامه داشته است. در همین دوران زنانی نیز به صرف اتهاماتی که تنها متوجه زنانمی شود به مجازات قتل محکوم شده اند. اعدامزنان به شیوه های بیرحمانه، از جمله سنگسار را که در ایران، افغانستان و عربستان سعودی به عنوان مجازات جرائم علیه اخلاق و عفّت عمومی اجرا می شود نیز باید از همین مقوله شمرد.
اگر میبینیم در جوامع اسلامی؛زن از محرومیت و تبیعیض در اجتماع رنج میبرد حاصل زایده تفکرات پوچ و بی محتوای حاکمان آن می باشد؛ چنان که حتی آنقدر پیشرفت میکند که در یکی از کشورهای حومه خلیج فارس زن را از شرکت در انتخابات و دادن رای محروم میسازد. حاکمان مذهبی بخشی از تلاشهای خود را مصروف تعیین حدود آزادیها و حقوق زنان ایران و نقش آنان در اجتماع کرده و در واقع به عنوان اجرای احکام اسلام نظام تبعیض جنسی را به شیوه های گوناگون بر عرصه اجتماع و سیاست و فرهنگ کشور حاکم ساختهاند. برای نمونه، قوانین خاصی برای محدود ساختن دسترسی زنان به آموزش عالی و امکانات شغلی و حرفه ای و برای تثبیت و گسترش تسلط مردان برزنان در خانواده به تصویب گذشت٬ تبعیض جنسی در بسیاری از عرصه های زندگی اجتماعی از جمله ورزش، قانونی شد٬ زنان مکلّف به رعایت حجاب تیره و تار اسلامی شدند از سوی دیگر، در ماده ٢٢٠ قانون مجازات اسلامی گفته شده اگر پدری و یا حتی جد پدری فرزندش را بکشد، قصاص نمیشود. حال آنکه در مورد سقط جنین، تا قبل از انقلاب، آئیننامه ١٧ نظام پزشکی حاکم بود که بر اساس آن اگر زنی سلامتیاش به دلیل استمرار بارداری به خطر بیافتد، حق سقط قانونی را دارد اما در سال ١٣٦١ شورای نگهبان رژیم فاشیستی ایران اعلام کرد ماده ١٧ که دلالت بر سقط جنین برای سلامت مادر دارد، شرعی نیست و چون سقط جنین برای مادر پیامدهای مختلف دارد، باید دلایل آن مشخص شود .
به نظر من، تنها با کنار هم گذاشتن این دو ماده مشخص میشود که تبعیض قانونی ما چقدر فاجعهآمیز است. در عین حال، در مورد بحث شهادت نیز وضع به همین منوال است و میدانیم که شهادت زنان در هیچ امری به تنهایی پذیرفته نیست و در بعضی امور، مانند جرایم اخلاقی مردان، قانونگذار اساسا فقط شهادت مرد را میپذیرد. امّا در همه این دوران زنان دست از تلاش برای ابطال یا تعدیل این قوانین و مقابله با این محدودیت ها برنداشته اند و گهگاه نظام حاکم را ناگریز به عقب نشینی در برابر خواست ها و مطالبات برحق خود کرده اند. این گونه عقب نشینی ها و نوسانات خود دال بر این واقعیت است که سیاستها و برنامه های رژیم فاشیستی وکهنه مذهب جمهوری اسلامی نه تابعی از ارزشهای ثابت فرهنگی و مذهبی بلکه متأثر از کشمکشها و رقابت های سیاسی و آرایش و توازن نیروهاست. باید توجه داشت که گستره و عمق تبعیض جنسی در ایران خود تابعی از شرایط محلی نیز هست. به عنوان مثال طبق ارقام رسمی، در قم٬که از دیرباز سرکوبی حقوق و آزادی های زنان در آن شیوع داشته، میزان افسردگی روانی در میان زنان جوان بسیار زیاد تر از میزان آن در شهر نسبتاً بی قید و بندتری چون تهران است.
سیاست رسمی رژیم فاشیست جمهوری اسلامی در تحمیل تبعیض جنسی مقاومت زنانی را نیز برانگیخته است که دستاویزهای مذهبی رهبران رژیم را در تعلیل سیاست تبعیض جنسی قابل توجیه و پذیرش نمی دانند. حتی برخی از زنان متعصب مذهبی نیز معتقدند که اسلام برابری آنان با مردان را به رسمیت شناخته است. آنانی که بعنوان حقوق دان و اسلام شناس در دیوان عالی قضائی و شورای نگهبان و دیگر مناصب بر اریکه قدرت تکیه زده اند؛ کسانی که کمترین حقی برای مردم قائل نیستند و اسلامیتشان محدود شده است به ریش داشتن و تسبیح بدست گرفتن و از روحانی بودن چیزی جز ابا و عمامه ندارند٬ کسانی که دارنده مثلث زر و زور و تزویر هستند و برای تثبیت در مقامشان از هیچ مکر و ترفندی فروگذار نیستند و هر هنگام که لازم باشد از آستین نامبارکشان فتوایی جدید از قرآن استنتاج کرده و بخورد عوام میدهند. همانهایی که آقازاده هاشان کوس رسوایی و بد نامی را به عالم وآدم زده اند و خودشان ننگ و بدنامی را به اسلام و مسلمانیت.
اینان چگونه میتوانند حامی و مدافع زنان مظلوم و رنجدیده ایرا ن باشند٬که به صراحت می توان گفت که حتی زنانشان از حداقل آزادی بهره ای نجسته اند؛ اینان همانند سلف ناخلف شان زن را جز برای بهره جستن و استثمار ارزشی دیگر قایل نبوده و نیستند٬ اینان شاگردان راستین عرب زمان بربریت هستند که زنان را طفیلی می پنداشتند و دخترانشان را زنده بگور میکردند محرومیت زنان در جوامع اسلامی و بخصوص در ایران ریشه در تفکرات فرهنگی و اجتماعی دارد٬ حس مالکیت و تسلط بر زنان یکی از مهمترین دلایل محرومیت آنان میباشد٬ تاریخ ایران گواه روشنی در این زمینه است . در زمان رژیم سابق هم این محرومیت بطور واضح محسوس بود. آن چیزی که در این میان حائز اهمیت است٬ این خواهد بود که کنار گذاشتن زنان در عرصههای سیاسی٬ فرهنگی٬اجتماعی در این مدت از طرف حاکمان نابخرد ضربه جبرانناپذیری را هم به کشور و هم به خود زنان وارد کرده و میکند.
به امید فردایی بدون تبعیض جنسیتی در ایران دمکراتیک فدرال بر پایه سکولاریسم
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد
تعیین روز جهانى مقابله با خشونت و تبعیض علیه زنان به تاریخ ۲۵ نوامبر ۱۹۸۱ بر مى گردد. ۲۵ نوامبر سالروز قتل «خواهران میرابال» به دست رژیم نظامى در دومنیكن است که در راه مبارزه براى دموكراسى به طرز فجیعى توسط رژیم «تروخیلو» كشته شدند .این روز که به عنوان روز جهانى مقابله با خشونت علیه زنان انتخاب شد تا یاد اور فاجعه هایی از خشونت و تبعیض باشد که نمونههای آن بارها در تاریخ ایران و جهان تکرار شده است.
جایگاه زن در جمهوری اسلامی ایران بعد از رسواییهای مکرر رژیم و با مخالفت در سال ۱۳۷۵ ه.ش با پیوستن ایران به کنوانسیون رفع تبعیض و شکنجه زنان این تصور را در ذهن همگان بارور ساخت که برابری میان زنان و مردان وجود نخواهد داشت. از زمان انقلاب و استقرار نظام فاشیستی جمهوری اسلامی در ایران آزار و شکنجه و محاکمه اختصاری و اعدام زنان به سبب عصیان آنان در برابر مقررات ناهنجار و محدودیت های غیرانسانی و یا مقاومت در مقابل سیاست های سرکوب گرانه رژیم و یا اعتراض به دین سالاری در حکومت، به صورتی گسترده ادامه داشته است. در همین دوران زنانی نیز به صرف اتهاماتی که تنها متوجه زنانمی شود به مجازات قتل محکوم شده اند. اعدامزنان به شیوه های بیرحمانه، از جمله سنگسار را که در ایران، افغانستان و عربستان سعودی به عنوان مجازات جرائم علیه اخلاق و عفّت عمومی اجرا می شود نیز باید از همین مقوله شمرد.
اگر میبینیم در جوامع اسلامی؛زن از محرومیت و تبیعیض در اجتماع رنج میبرد حاصل زایده تفکرات پوچ و بی محتوای حاکمان آن می باشد؛ چنان که حتی آنقدر پیشرفت میکند که در یکی از کشورهای حومه خلیج فارس زن را از شرکت در انتخابات و دادن رای محروم میسازد. حاکمان مذهبی بخشی از تلاشهای خود را مصروف تعیین حدود آزادیها و حقوق زنان ایران و نقش آنان در اجتماع کرده و در واقع به عنوان اجرای احکام اسلام نظام تبعیض جنسی را به شیوه های گوناگون بر عرصه اجتماع و سیاست و فرهنگ کشور حاکم ساختهاند. برای نمونه، قوانین خاصی برای محدود ساختن دسترسی زنان به آموزش عالی و امکانات شغلی و حرفه ای و برای تثبیت و گسترش تسلط مردان برزنان در خانواده به تصویب گذشت٬ تبعیض جنسی در بسیاری از عرصه های زندگی اجتماعی از جمله ورزش، قانونی شد٬ زنان مکلّف به رعایت حجاب تیره و تار اسلامی شدند از سوی دیگر، در ماده ٢٢٠ قانون مجازات اسلامی گفته شده اگر پدری و یا حتی جد پدری فرزندش را بکشد، قصاص نمیشود. حال آنکه در مورد سقط جنین، تا قبل از انقلاب، آئیننامه ١٧ نظام پزشکی حاکم بود که بر اساس آن اگر زنی سلامتیاش به دلیل استمرار بارداری به خطر بیافتد، حق سقط قانونی را دارد اما در سال ١٣٦١ شورای نگهبان رژیم فاشیستی ایران اعلام کرد ماده ١٧ که دلالت بر سقط جنین برای سلامت مادر دارد، شرعی نیست و چون سقط جنین برای مادر پیامدهای مختلف دارد، باید دلایل آن مشخص شود .
به نظر من، تنها با کنار هم گذاشتن این دو ماده مشخص میشود که تبعیض قانونی ما چقدر فاجعهآمیز است. در عین حال، در مورد بحث شهادت نیز وضع به همین منوال است و میدانیم که شهادت زنان در هیچ امری به تنهایی پذیرفته نیست و در بعضی امور، مانند جرایم اخلاقی مردان، قانونگذار اساسا فقط شهادت مرد را میپذیرد. امّا در همه این دوران زنان دست از تلاش برای ابطال یا تعدیل این قوانین و مقابله با این محدودیت ها برنداشته اند و گهگاه نظام حاکم را ناگریز به عقب نشینی در برابر خواست ها و مطالبات برحق خود کرده اند. این گونه عقب نشینی ها و نوسانات خود دال بر این واقعیت است که سیاستها و برنامه های رژیم فاشیستی وکهنه مذهب جمهوری اسلامی نه تابعی از ارزشهای ثابت فرهنگی و مذهبی بلکه متأثر از کشمکشها و رقابت های سیاسی و آرایش و توازن نیروهاست. باید توجه داشت که گستره و عمق تبعیض جنسی در ایران خود تابعی از شرایط محلی نیز هست. به عنوان مثال طبق ارقام رسمی، در قم٬که از دیرباز سرکوبی حقوق و آزادی های زنان در آن شیوع داشته، میزان افسردگی روانی در میان زنان جوان بسیار زیاد تر از میزان آن در شهر نسبتاً بی قید و بندتری چون تهران است.
سیاست رسمی رژیم فاشیست جمهوری اسلامی در تحمیل تبعیض جنسی مقاومت زنانی را نیز برانگیخته است که دستاویزهای مذهبی رهبران رژیم را در تعلیل سیاست تبعیض جنسی قابل توجیه و پذیرش نمی دانند. حتی برخی از زنان متعصب مذهبی نیز معتقدند که اسلام برابری آنان با مردان را به رسمیت شناخته است. آنانی که بعنوان حقوق دان و اسلام شناس در دیوان عالی قضائی و شورای نگهبان و دیگر مناصب بر اریکه قدرت تکیه زده اند؛ کسانی که کمترین حقی برای مردم قائل نیستند و اسلامیتشان محدود شده است به ریش داشتن و تسبیح بدست گرفتن و از روحانی بودن چیزی جز ابا و عمامه ندارند٬ کسانی که دارنده مثلث زر و زور و تزویر هستند و برای تثبیت در مقامشان از هیچ مکر و ترفندی فروگذار نیستند و هر هنگام که لازم باشد از آستین نامبارکشان فتوایی جدید از قرآن استنتاج کرده و بخورد عوام میدهند. همانهایی که آقازاده هاشان کوس رسوایی و بد نامی را به عالم وآدم زده اند و خودشان ننگ و بدنامی را به اسلام و مسلمانیت.
اینان چگونه میتوانند حامی و مدافع زنان مظلوم و رنجدیده ایرا ن باشند٬که به صراحت می توان گفت که حتی زنانشان از حداقل آزادی بهره ای نجسته اند؛ اینان همانند سلف ناخلف شان زن را جز برای بهره جستن و استثمار ارزشی دیگر قایل نبوده و نیستند٬ اینان شاگردان راستین عرب زمان بربریت هستند که زنان را طفیلی می پنداشتند و دخترانشان را زنده بگور میکردند محرومیت زنان در جوامع اسلامی و بخصوص در ایران ریشه در تفکرات فرهنگی و اجتماعی دارد٬ حس مالکیت و تسلط بر زنان یکی از مهمترین دلایل محرومیت آنان میباشد٬ تاریخ ایران گواه روشنی در این زمینه است . در زمان رژیم سابق هم این محرومیت بطور واضح محسوس بود. آن چیزی که در این میان حائز اهمیت است٬ این خواهد بود که کنار گذاشتن زنان در عرصههای سیاسی٬ فرهنگی٬اجتماعی در این مدت از طرف حاکمان نابخرد ضربه جبرانناپذیری را هم به کشور و هم به خود زنان وارد کرده و میکند.
به امید فردایی بدون تبعیض جنسیتی در ایران دمکراتیک فدرال بر پایه سکولاریسم
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد