کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

علی خامنه‌ای مانع اصلی دمکراسی

15:48 - 8 خرداد 1391

حامد جوانمردی

بسیاری از قلم به دستان ،صاحب نظران و جریانهای سیاسی چه در داخل و چه در خارج راجع به دلایل عدم گزار ایران به دمکراسی قلم فرسایی کرده اند.

بسیاری از جریانهای سیاسی از بدو انقلاب 57 دخالت بیگانگان و به تعبیر خودشان امپریالیسم را عامل شکست و عقب ماندگی ایران میدانستند وبه هر نحوی که در توانشان بود از حاکمیت خمینی حمایت کردند و خصوصا در حمله بیرحمانه ی ارتش و سپاه به کردستان حمایت کردند در آن زمان تنها کردستان و رهبران دوراندیش آنها خصوصا حزب دمکرات کردستان ایران و رهبر لایق آن دکتر قاسملو بود که ماهیت اصلی آخوندها را شناختند و تلاشهای بسیاری برای شناساندن رژیم به بسیار از متحدان آن زمان خمینی همچون جبهه ملی ، نهضت آزادی و جریانهای چپ کرد که متاسفانه کارساز نبود. و نیز هنر نه گفتن به خودکامه‌گان را به بسیاری دیگر از جریانهای سیاسی آموختند. که با فدا کردن جان خود هم ماهیت تروریستی جمهوری اسلامی را برای جهانیان ثابت کردند هم باعث بیمه شدن دیگر شخصیتهای اپوزیسیون ایران در خارج شدند.
به علاوه پژوهش عده‌ای به عامل استقلال اقتصادی دولت ناشی از فروش نفت اشاره دارند وآن را اصلی ترین مانع دمکراسی میدانند چراکه درآمد سرشار نفت نه تنها حکومت را از مردم بی نیاز میکند بلکه مردم را به حکومت وابسته کرده است به طوری که با درامد نفت حکومت توانسته است که پرسنل نهادهای امنیتی و سرکوب را تامین کند و حتی با عملی کردن سیاست رقابت بین تودههای طبقه متوسط به پایین قدرت بسیج و اعتراض آنها را خنثی ودر نهایت مهار کند و حتی در بعضی موارد به خدمت بگیرد.
ویا بعضی به دنبال کردن دلایل این واپسگرایی وعقب ماندگی در اعماق تاریخ میکاوند ونهایتاً با این پاسخ بحث خود را به اتمام می رسانند که ما وارث یک تاریخ عقب افتاده‌ایم. راهکار را به مرور زمان وآینده موکول میکنند .
ویا عده‌ای به شکاف سنت و مدرنیته انگشت نهاده و به مفاهیم سنت ریشه‌داری که درچارچوب نگاه درون دینی با ارزشهای مدرن و دمکراسی نه تنها تضاد دارد بلکه متناقض هم می‌باشد اشاره دارند و به مفاهیمی چون مطلق گرایی متافیزکی اسلام در برابر نسبی گرایی لیبرال . دنیا گرای و لذت گرایی مدرن در مقابل آخرت گرایی و پرهیزگاری . ویا فردگرایی در برابر خانواده مردسالار تاکید دارند و با وجود این مفاهیم متناقض و نیز رهبری توده‌ها توسط نهادهای سنتی چون مسجد و روحانیون و ارتزاق آنها از این راه باعث شد، نه تنها مقاومت ومحافظه‌کاری بلکه حتی جنبشهای مدرن ستیزی شده است که با نام غرب ستیزی از آن نام می برند این غرب ستیزی را عامل عدم گزار به دموکراسی شده است و در این عرصه بسیاری تلاش روشنفکرانه‌ای برای تعدیل مفاهیمی که قابلیت بازتولید فضای غیرمنعطف و ایدئولوژیک شده است که بسیار قابل ملاحظه می باشد .
اما من معتقدام که هرچند این نظرات بسیار قابل تامل می باشد و بویژ مورد اخیر که مفاهیم اسلامی نه تنها آزادی بخش نبوده بلکه بالاترین پتانسیل برای دیکتا توری و کشتار انسانها را دارد. اما با این وجود به دلیل عدم دیدگاه انتفادی ونیز راهکار عملی برای نشاندادن راه مبارزه و کانالیزه کردن مخالفین و جهت دهی به آنها برای خلق جنبشی دمکراسی خواه در عمل خنثی و غیر عملی می باشد به عبارت دیگر این راه کارها توان جنبشی مردم را می گیرد ودلیل دردها و مشکلات آنها را به عواملی تاریخی و ساختار برمی‌گرداند. ازطرف دیگر جنایات و خیره‌سریهای سران جمهوری اسلامی و در راس آنها خامنه ای را در پوشه‌ی برائت بایگانی می کند و به عبارت دیگراین امران وعاملان 33سال جنایت و کشتار و اختناق را به سیر طبیعی تاریخ تقلیل می‌دهند، و بیش از پیش دست خامنه‌ای و نهادهای سرکوبگر او را در کشتار و سرکوب مردم وآزادی خواهان را باز نگه می دارد، علاوه براین تاریخ یک قرن اخیر نشان می دهد که خیلی از کشورها با مشکلات و عقب ماندگی زیادتری از ایران روبه رو بوده‌اند و حال توانستهاند پله‌های توسعه و ترقی را یکی پس از دیگری طی کنند، برای نمونه کره‌ی جنوبی در اوایل انقلاب بسیار کم توسعه‌تر از ایران وکره شمالی بوده است و یا مالزی، شیلی دها کشور دیگر که در طی دو دهه به دمکراسی رفاه رسیدند و دلیل اصلی آن همان رهبری دور اندیش و دمکراسی خواه بوده است.
بسیاری از کشورهای رهبرانی خودکامه و دیکتاتوری همچون علی خامنه ای، صدام حسین، معمر قذافی، فیدل کاسترو و کیم جونگ ایل رهبر سابق کره‌ی شمالی اصلی ترین عامل عدم گزار به دموکراسی و شور بختی مردم این کشورها شده اند. تاریخ هیچگاه تلاشهای جواهر لعل نهرو و مشقتهای مندلا را فراموش نمی کند که چگونه زیر ساختهای دمکراسی را با فروتنی، و رضایت ملت خود بنیان گذاری کردند و در واقع از قدرت درجهت منافع ملتهایشان و آزادی هر چه بیشتر آنها به کار بردند و چه بسیار از رهبران که در برابر اراده ملت خود متواضعانه کنار کشیدند وبا کنار کشیدن خود نه تنها هزینه‌های سنگین جانی و مالی را بر مردم تقبل نکردند بلکه ادامه عمر خود را در آرامش سپری کردند. نه عاقبتی چون صدام حسین قذافی و یا؟؟؟؟؟ در رومانی باید به التماس و خفت به کام مرگ بروند.
علی خامنه ای به عنوان دیکتاتور مدهبی حتی از دیگر دیکتا تورها پا را فراتر گذاشته است. اگر آنها به کسی که با آنها کاری نداشت کاری نداشتند اما ایشان به عنوان ولایت فقیه نه تنها نمی‌گذارد کسی به او کار داشته باشد بلکه خود را جای خدایان قرار داده است و به خودش اجازه می دهد که در خصوصی ترین عرصه‌های زندگی مردم دخالت کند و تمام حقوق آزادیهای مردم را مورد تجاوز قرار دهد از لباس پوشیدن زنان تا موسیقی، ارتباط دختر و پسر و تا بازی ورق را به نام خدایان دروغین و تابوهای شیعی مورد تعرض قرار دهد . از سوی دیگر با روی کار آمدن ایشان هیچ گونه صدای مخالفی را تحمل نمی‌کند از زندان و کشتار ازادی‌خواهان و دگراندیشان در داخل تا ترور رهبران اپوزسیون و همه علی خامنه ای در راس امرین این جنایات بوده است. علی خامنه ای با پشتیبانی نیروهای تحت امرش روز به روز نهادهای انتخابی همچون مجلس ریاست جمهوری وشوراها را تضعیف میکند و نهادهای غیر انتخابی را تقویت وزیر کنترل در می‌آورد ایشان بدون هیچ گونه توجه به سرنوشت همتایان دیکتاتور خود در منطقه سرش را زیر برف توجیه ایدئولوژی کرده است و راه اشتباه آنها را تکرار می کند وآن نیزحفظ قدرت و موروثی کردن آن در خانواده‌ی خود به هر قیمتی است و در این راه به چند شیوه عمل می‌کند.
اولا با دشمن تراشی در سطح جهان و منطقه بدون هیچ دلیل عقلانی، که در جهان آمریکا و منطقه اسرائیل می باشد تا بتواند مخالفین منتقدین خود را با بهانه همکاری با آنها سر کوب کند خامنه ای در این راه احتیاجی به مدرک و سند ندارد قوه قضائیه هیچگونه استقلالی ندارد و کاملا تحت امر اوست سخنان مکرر لاریجانی رئیس این دستگاه راجع به تحت الامرییش به خامنه‌ای برکسی پوشیده نیست و بدین ترتیب در سطح بین‌المللی هم هر گونه اعتراض مجامع بین‌المللی و حقوق بشری را به بهانه‌ی اینکه این تحت نفوذ امریکا و دشمنان جمهوری اسلامی است برای خوراک تبلیغاتی داخلی استفاده می کند.
دوما با دشمن تراشی داخلی و نسبت دادن آنها به دشمنان خارجی و یا دشمنان خدا به نام محارب، ملحد، مرتد و جاسوس هم منتقدین و مخالفین را سرکوب می کند هم با بوجود آوردن فضای ارعاب از یارگیری و فراگیرشدن اعتراضات جلوگیری می کند.
سوما با تبلیغ اسلامگرایی و واپسگرایی در مدارس ورسانه‌های جمعی و بازتولید ذهنیت واپسگرایی فرهنگ سیاسی مردم را عقب مانده نگه می دارند و در این فضا باعث به حاشیه رفتن قشر خلاق جامعه و رشد قشر فرصت طلب که تنها به نفع وحوایج آنی خود هستند نه منافع جمعی مردم که موجب رکود جامعه ایران را در عرصه مدیریتی شده است.
این اقدامات خودکامه خامنه ای و ایدئولوژی مسموم اسلامی با هزینه های هنگفتی همراه بوده است که تنها بر دوش مردم ایران است سیرنزولی اقتصاد وامید به زندگی به نسبت تراز جهانی و فرار مغزها و دهها مورد دیگر دال براین ادعاست حال چراخامنه ای را به عنوان مانع اصلی گزار به دموکراسی نام می‌بریم اولا از روی کار آمدن خامنه‌ای تا بحال اکثر دولتمردان قدیمی و نزدیکان خمینی، توسط آقای خامنه‌ای از دایره‌ی قدرت خارج شده اند و ایشان تلاش کرده است ازمهره‌های ضعیف و مطیع استفاده کند تا اراده خود را بیشتر و بیشتر اعمال کند. سیاست خامنه‌ای دراین راستا به شیوه‌ی خارج کردن مدعیان توسط رقیبان کم خطرتر است به عنوان نمونه خارج کردن جناح چپ انقلابی توسط محافظه کارانی چون رفسنجانی و کار گزاران. خارج کردن اصلاح طلبها و کارگزاران بوسیله جریان فاشیست شیعی (شارلاتانیسم مذهبی) به سرکردگی احمدی نژاد و حال نیز مهار آنها توسط فرست طلبانی چون برادران لاریجانی و سران میانی سپاه که حال جای فرماندهان سابق را گرفته اند. حال تمام اپوزیسیون و صاحب نظران باید بدانند که برای پایان دادن به نظام سلطه و خودکامه حاکم بر ایران لازم است، با تمام قوا در روشنگری مردم ایران تلاش کنند که عامل اصلی شوربختی آنها در تمام عرصه‌های اقتصادی، سیاسی اجتماعی و فرهنگی آنها علی خامنه‌ای و رژیم فاسد و خودکامه اوست.