سیروس ملکوتی
روز سهشنبه، ٣١ مرداد ١٣٩١ خورشیدی، برابر با ٢١ آگوست ٢٠١٢ میلادی توافقنامه و بیانیهی مشترکی میان دو حزب کردستان ایران یعنی حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومهله زحمتکشان ایران دال بر یک همکاری گسترده صورت پذیرفت.
این توافقنامه بیشک هرچند با سکوت نیرو و رسانههای سیاسی اپوزیسیون ایرانی مواجه گردید، اما به لحاظ تاریخی و همچنین سیاسی از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد. شاید مهمترین اعتبار و ارزش تاریخی چنین توافقنامهای مربوط به توان سیاسی موجود در این واحد جغرافیای ایران یعنی کردستان باشد. کردستان ایران طی سیو سه سال گذشته مهمترین سنگر مبارزاتی از بعد سیاسی خود بوده و میباشد.
احزاب و نیروهای سیاسی آن تنها احزاب سیاسی ماندگار از دهههای گذشته میباشند که هنوز قادرند سازماندهی مبارزاتی مردم کردستان را به سرانجامی برسانند، این اما در هنگامی رخ مینماید که میتوان با تأسف از متلاشی و فروپاشی دیگر احزاب سیاسی ایرانی و یا بیتأثیری آنان بر روند مبارزاتی شواهدی در دست داشت.
یکی از مهمترین علل این ماندگاری را میبایست در تحولاتدرونی این احزاب کُردی جستجو نمود، تحولاتی که آنان را از یک جریان قومی به نیرویی قابل اعتناع در سپهر سیاست ایران تبدیل نمودهاست، از سویی دیگر حضور این احزاب در صحنهی جهانی و عضویت در انترناسیونالیزم سوسیاستها ( جریان بینالمللی سوسیالدمکراسی)که آرایش درونی و بیرونی این احزاب را متأثر از خود ساخته است.
اعتبار این احزاب همان بس که هیچ یک از جناحبندیها و طیفهای چندگانه نیرویی موسوم به اپوزیسیون ایرانی نمیتوانند بدون همکاری با این احزاب تصویر روشنی از یک بدیل را برای کسب مدیریت سیاسی ترسیم نمایند.تصویری که در همه وعدههای سیاسی به تعریف کشانیده میشوند. به همین دلیل مجموعهای از برخوردهای متضاد از یکدیگر را نسبت به دادخواهی مردم کردستان و بهویژه احزاب سیاسی آن میتوان مشاهده نمود.
همه آن دسته از نیرو و سیاستمدارانی که طی همین سالها سعی نموده با تقلیل بخشی نقش احزاب کردستانی، خود جایگاهی مستقل در میان مردم کردستان بدست آورند با شکستی آشکار در وعدههای خود مواجه گردیدند.
مردم و حتی روشنفکران مستقل کردستان با همه انتقادهای موجود بر احزاب خود هرگز این نیروی خودی را مرعوب نیروی سیاسی خارج از جغرافیای ملی خود ننموده و احتمالأ نیز در آیندهای نزدیک نخواهند نمود، حتی جریان گسترده موسوم به اصلاحطلبان در درخشانترین دوران توهمسازی و سازماندهی خود نتوانست کردستان ایران را از آن مدیریت سیاسی خود سازد. طی همین سالهای اخیر دیدیم که چگونه مردم کردستان متأثر از احزابسنتی خود تصویرگر فراز و نشیبهای مبارزاتی بودند.
و کمترین تاثیرپذیری را از مدیریتی خارج از این دایره آشنا پذیرا شدند. احزاب سیاسی کردستان صدها و شاید هزاران نیروی سازمانپذیر سیاسی را در درون خود پرورانیدهاند و میتوانند با چنین نظمی سازمانیافته مداخلات خود را در امروز و بویژه فردای سیاست ایران ایفا نمایند، مضاف بر این از حمایت بینالمللی گستردهای نیز برخوردار میباشند.
حمایتی که تاکنون اما نشانی از کاهش استقلال درونی این احزاب را فراهم نیاورده است، بلکه باید پذیرفت این حمایت و همکاری تاثیر مثبتی بر تحولاتدرونی این احزاب در رویکرد به سازماندهی مدرن حزبی، و طرح دادخواهی در رویکرد به نظام اندیشهسوسیالدمکراسی فراهم آوردهاست، رویکردی که گرایش میلیتاریستی را به گرایشی دیپلماتیک و سیاسی تحول بخشیده است.
اما احزاب کردستان نیز با همه توان و انسجام خویش قادر نگردیدند در سیاست کلان یعنی در تبیین سیاستگذاری در اپوزیسیون ایرانی با همه اعتبار داشته خود تاثیرگذار به مثابه سهامدار یک مدیریت سیاسی باشند، فقدان چنین اتفاقی را باید در چند مهم جستجو نمود.
انشعابات درونی احزاب محوری کردستان ایران یعنی حزب دمکرات و کومهله، نهتنها در کاهش نقشآفرینی آنان تأثیر گذارد بلکه بخشی از نیرو و توانسیاسی را برای حقانیت و مشروعیت جویی این و آن جناحسیاسی هزینه نمود، اینگونه، نگاه سازماندهندهی خود را بیش از پیش به درون و انسجامدرونی در یک رقابتناخوشایند و یا تجریدیافته کشاند.
سرکوب نظامی-سیاسی و همچنین ترور رهبرانی چون قاسملو و شرفکندی در محوریترین حزبسیاسیکردستانایران، از یکسو و پدیداری گرایشی درونگرا و استقلالخواهانه به سبب برخی از وعدههای نافرجام و اتوپیک، پدیداری و حضور موازی سازیها در منطقه و ایجاد توهم به جای حقایق برای زدودن نقشآفرینی احزابکردستانایران، روند دیگری از تأثیر گذاری را شامل شدند.
اتکا بر سیاستهای قناعتورزی و عدم برخورداری درست از امکانات مدرن جهت فرهنگسازیسیاسی و استفاده از روش و برخی از سیاستپردازیهای بیمورد حاشیهای بهویژه در طرح مذاکرات برای پیدایی و آفرینش مدیریتمبارزاتی، که با سیاست تردد و دودلیهای سیاسی به تصویر کشانیده میشد، و همچنین بزرگنمایی جلوههای صوری و مجازی بهویژه درافتادن در تبیین هویت و هویتخواهی به مثابه شروط بنیادین مذاکراتسیاسی، توان نیرومندترین جریان سیاسی اپوزیسیون ایرانی را به نیرویی منتظر در طرح پذیرش دادخواهی از سوی پراکندهترین نیروهای سیاسی کشور مبدل ساخت. این سیاست رفتاری عملأ نقشآفرینی برای دستیازی به مدیریت سیاسی و امکان تحقق آنرا به یک نیروی انتظار نشسته در برآورده شدن دادخواهیها مبدل ساخته است. اتفاقی که تأثیر مستقیم بر عدم شکلگیری یک اپوزیسیون مبارزاتی ایرانی و مدیریت سیاسی مبارزاتی گذارده است.
توافقنامه میان حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومهله کردستان ایران اما میتواند به تغییر این فرایند پرداخته و سراغازی برای شکلیابی یک اپوزیسیون انحلال خواه بر بنیاد دادخواهی ایرانی سکولار و دمکرات باشد.
این توافق میتواند سراغاز دیگری در طرح جداپذیری نیروها و احزاب سیاسی درون کردستان باشد. سالها پیش در نامهای خطاب به رهبران چهار حزب اصلی کردستان آوردم که اتحاد آنان میتواند سراغاز دو مهم در فرایند مبارزاتی ما باشد، نخست تحقق بخشی بر وعدههای دوردستی از همکاریها که اعتبار همان وعدهها را فراهم میآورد و دیگری انسجام دادخواهی در طرح سازماندهی مبارزاتی، که دیگر نمیتوان آنرا با سیاستهای سبقتگرایانه و رقابتهای بیحاصل این و آن حزب سیاسی از یکدیگر به تجرید و یا فراموشی کشاند.
توافقنامه پیشروی همراه با خود نوید و وعده سیاسی انجامپذیری را به همراه میاورد و بیشک نمیتواند در همین گام خود به اتمام رسیده باشد، سرآغازیست از گستردگی دامنه اتحاد چه در واحد کردستان و چه در سپهر سیاست ایران.
من امیدوارم که این گستره را در گامهای بعدی مبارزاتی شاهد باشیم. این توافقنامه بیشک سرآغاز گامی سترگ در سپهر سیاست مبارزاتی اپوزیسیون ایرانی میباشد، تقلیل بخشی آن و مسکوت گذاردن این اقدام مهم از سوی نیروهای مدعی سهامداری در اپوزیسیون ایرانی بیشک یک بیروشیست.
روز سهشنبه، ٣١ مرداد ١٣٩١ خورشیدی، برابر با ٢١ آگوست ٢٠١٢ میلادی توافقنامه و بیانیهی مشترکی میان دو حزب کردستان ایران یعنی حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومهله زحمتکشان ایران دال بر یک همکاری گسترده صورت پذیرفت.
این توافقنامه بیشک هرچند با سکوت نیرو و رسانههای سیاسی اپوزیسیون ایرانی مواجه گردید، اما به لحاظ تاریخی و همچنین سیاسی از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد. شاید مهمترین اعتبار و ارزش تاریخی چنین توافقنامهای مربوط به توان سیاسی موجود در این واحد جغرافیای ایران یعنی کردستان باشد. کردستان ایران طی سیو سه سال گذشته مهمترین سنگر مبارزاتی از بعد سیاسی خود بوده و میباشد.
احزاب و نیروهای سیاسی آن تنها احزاب سیاسی ماندگار از دهههای گذشته میباشند که هنوز قادرند سازماندهی مبارزاتی مردم کردستان را به سرانجامی برسانند، این اما در هنگامی رخ مینماید که میتوان با تأسف از متلاشی و فروپاشی دیگر احزاب سیاسی ایرانی و یا بیتأثیری آنان بر روند مبارزاتی شواهدی در دست داشت.
یکی از مهمترین علل این ماندگاری را میبایست در تحولاتدرونی این احزاب کُردی جستجو نمود، تحولاتی که آنان را از یک جریان قومی به نیرویی قابل اعتناع در سپهر سیاست ایران تبدیل نمودهاست، از سویی دیگر حضور این احزاب در صحنهی جهانی و عضویت در انترناسیونالیزم سوسیاستها ( جریان بینالمللی سوسیالدمکراسی)که آرایش درونی و بیرونی این احزاب را متأثر از خود ساخته است.
اعتبار این احزاب همان بس که هیچ یک از جناحبندیها و طیفهای چندگانه نیرویی موسوم به اپوزیسیون ایرانی نمیتوانند بدون همکاری با این احزاب تصویر روشنی از یک بدیل را برای کسب مدیریت سیاسی ترسیم نمایند.تصویری که در همه وعدههای سیاسی به تعریف کشانیده میشوند. به همین دلیل مجموعهای از برخوردهای متضاد از یکدیگر را نسبت به دادخواهی مردم کردستان و بهویژه احزاب سیاسی آن میتوان مشاهده نمود.
همه آن دسته از نیرو و سیاستمدارانی که طی همین سالها سعی نموده با تقلیل بخشی نقش احزاب کردستانی، خود جایگاهی مستقل در میان مردم کردستان بدست آورند با شکستی آشکار در وعدههای خود مواجه گردیدند.
مردم و حتی روشنفکران مستقل کردستان با همه انتقادهای موجود بر احزاب خود هرگز این نیروی خودی را مرعوب نیروی سیاسی خارج از جغرافیای ملی خود ننموده و احتمالأ نیز در آیندهای نزدیک نخواهند نمود، حتی جریان گسترده موسوم به اصلاحطلبان در درخشانترین دوران توهمسازی و سازماندهی خود نتوانست کردستان ایران را از آن مدیریت سیاسی خود سازد. طی همین سالهای اخیر دیدیم که چگونه مردم کردستان متأثر از احزابسنتی خود تصویرگر فراز و نشیبهای مبارزاتی بودند.
و کمترین تاثیرپذیری را از مدیریتی خارج از این دایره آشنا پذیرا شدند. احزاب سیاسی کردستان صدها و شاید هزاران نیروی سازمانپذیر سیاسی را در درون خود پرورانیدهاند و میتوانند با چنین نظمی سازمانیافته مداخلات خود را در امروز و بویژه فردای سیاست ایران ایفا نمایند، مضاف بر این از حمایت بینالمللی گستردهای نیز برخوردار میباشند.
حمایتی که تاکنون اما نشانی از کاهش استقلال درونی این احزاب را فراهم نیاورده است، بلکه باید پذیرفت این حمایت و همکاری تاثیر مثبتی بر تحولاتدرونی این احزاب در رویکرد به سازماندهی مدرن حزبی، و طرح دادخواهی در رویکرد به نظام اندیشهسوسیالدمکراسی فراهم آوردهاست، رویکردی که گرایش میلیتاریستی را به گرایشی دیپلماتیک و سیاسی تحول بخشیده است.
اما احزاب کردستان نیز با همه توان و انسجام خویش قادر نگردیدند در سیاست کلان یعنی در تبیین سیاستگذاری در اپوزیسیون ایرانی با همه اعتبار داشته خود تاثیرگذار به مثابه سهامدار یک مدیریت سیاسی باشند، فقدان چنین اتفاقی را باید در چند مهم جستجو نمود.
انشعابات درونی احزاب محوری کردستان ایران یعنی حزب دمکرات و کومهله، نهتنها در کاهش نقشآفرینی آنان تأثیر گذارد بلکه بخشی از نیرو و توانسیاسی را برای حقانیت و مشروعیت جویی این و آن جناحسیاسی هزینه نمود، اینگونه، نگاه سازماندهندهی خود را بیش از پیش به درون و انسجامدرونی در یک رقابتناخوشایند و یا تجریدیافته کشاند.
سرکوب نظامی-سیاسی و همچنین ترور رهبرانی چون قاسملو و شرفکندی در محوریترین حزبسیاسیکردستانایران، از یکسو و پدیداری گرایشی درونگرا و استقلالخواهانه به سبب برخی از وعدههای نافرجام و اتوپیک، پدیداری و حضور موازی سازیها در منطقه و ایجاد توهم به جای حقایق برای زدودن نقشآفرینی احزابکردستانایران، روند دیگری از تأثیر گذاری را شامل شدند.
اتکا بر سیاستهای قناعتورزی و عدم برخورداری درست از امکانات مدرن جهت فرهنگسازیسیاسی و استفاده از روش و برخی از سیاستپردازیهای بیمورد حاشیهای بهویژه در طرح مذاکرات برای پیدایی و آفرینش مدیریتمبارزاتی، که با سیاست تردد و دودلیهای سیاسی به تصویر کشانیده میشد، و همچنین بزرگنمایی جلوههای صوری و مجازی بهویژه درافتادن در تبیین هویت و هویتخواهی به مثابه شروط بنیادین مذاکراتسیاسی، توان نیرومندترین جریان سیاسی اپوزیسیون ایرانی را به نیرویی منتظر در طرح پذیرش دادخواهی از سوی پراکندهترین نیروهای سیاسی کشور مبدل ساخت. این سیاست رفتاری عملأ نقشآفرینی برای دستیازی به مدیریت سیاسی و امکان تحقق آنرا به یک نیروی انتظار نشسته در برآورده شدن دادخواهیها مبدل ساخته است. اتفاقی که تأثیر مستقیم بر عدم شکلگیری یک اپوزیسیون مبارزاتی ایرانی و مدیریت سیاسی مبارزاتی گذارده است.
توافقنامه میان حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومهله کردستان ایران اما میتواند به تغییر این فرایند پرداخته و سراغازی برای شکلیابی یک اپوزیسیون انحلال خواه بر بنیاد دادخواهی ایرانی سکولار و دمکرات باشد.
این توافق میتواند سراغاز دیگری در طرح جداپذیری نیروها و احزاب سیاسی درون کردستان باشد. سالها پیش در نامهای خطاب به رهبران چهار حزب اصلی کردستان آوردم که اتحاد آنان میتواند سراغاز دو مهم در فرایند مبارزاتی ما باشد، نخست تحقق بخشی بر وعدههای دوردستی از همکاریها که اعتبار همان وعدهها را فراهم میآورد و دیگری انسجام دادخواهی در طرح سازماندهی مبارزاتی، که دیگر نمیتوان آنرا با سیاستهای سبقتگرایانه و رقابتهای بیحاصل این و آن حزب سیاسی از یکدیگر به تجرید و یا فراموشی کشاند.
توافقنامه پیشروی همراه با خود نوید و وعده سیاسی انجامپذیری را به همراه میاورد و بیشک نمیتواند در همین گام خود به اتمام رسیده باشد، سرآغازیست از گستردگی دامنه اتحاد چه در واحد کردستان و چه در سپهر سیاست ایران.
من امیدوارم که این گستره را در گامهای بعدی مبارزاتی شاهد باشیم. این توافقنامه بیشک سرآغاز گامی سترگ در سپهر سیاست مبارزاتی اپوزیسیون ایرانی میباشد، تقلیل بخشی آن و مسکوت گذاردن این اقدام مهم از سوی نیروهای مدعی سهامداری در اپوزیسیون ایرانی بیشک یک بیروشیست.