کوردستان میدیا: دفتر سیاسی حزب دمکرات کردستان ایران در رابطه با مرگ رفسنجانی، یکی از ستونهای رژیم و از طراحان و آمران جنایات رژیم ایران بیانیهای صادر نمود.
متن برگردان فارسی این بیانیه در زیر آمده است:
مرگ هاشمی رفسنجانی
فروریختن یکی از ستوانهای اصلی جمهوری اسلامی
خبر مرگ ناگهانی رفسنجانی –رئیس مجمع تشخیص مصلحت رژیم جمهوری اسلامی- از سویی مایەی شادمانی تمام آزادیخواهان حقیقی و ملیتهای تحت ستم ایران بود و از سوی دیگر جای بسی تأسف است که وی به عنوان آمر جنایتهایی همچون سرکوب، شکنجه، اعدام و جنایت علیه بشریت در یک دادگاه خلقی مورد محاکمه قرار نمیگیرد تا تمام زوایای تاریک و ضدبشری این رژیم افشا شود و جانیان و مجرمان به سزای واقعی جنایاتشان برسند.
روز یکشنبه، ١٩ دی ماه، پزشکان بیمارستانی در تهران نتوانستند به داد علیاکبر هاشمی رفسنجانی –رئیس مجمع تشخیص مصلحت رژیم و رئیس پیشین مجلس خبرگان و رئیس اسبق مجلس شورای اسلامی و رئیس جمهور اسبق رژیم و صاحب دهها مسئولیت و سمت دیگر در رژیم جمهوری اسلامی- برسند و نهایتاً به دلیل ایست قلبی، از دست دادگاه عادلانەی خلقی گریخت، اما با تمام این اوصاف، تاریخ بشری، شرح زندگانی او را با لکەای سیاه ثبت خواهد کرد.
علیاکبر هاشمی رفسنجانی که یکی از ستونهای اصلی رژیم جمهوری اسلامی بود، طی دوران فریبکاریهای خمینی و پنهان کردن چهرەی واقعی آن سرچشمەی ظلم و استبداد و تمامیتخواهی، دست راست وی بود و از شخصیتهای بسیار نزدیک به خمینی به حساب میآمد که در به تاراج بردن دستاوردهای انقلاب ملیتهای ایران نقش دوم را بر عهده داشت و نیز از اعضای شورای به اصطلاح انقلاب بود که خمینی آن را برای به انحراف کشاندن انقلاب ملیتهای ایران تأسیس کرده بود و بعد از کشته شدن باهنر و بهشتی به شخص اول این شورا بدل شد. وی همچنین عامل پاکسازی تمام گروەهای حاضر در انقلاب نیز بود که متأسفانه برخی از این سازمانها خود یاریدهندەی جمهوری اسلامی در پاکسازی گروەهای دیگر بودند تا اینکه سرانجام قرعەی فال به نام خود آنان نیز زده شد.
رفسنجانی در زمان تدوین قانون اساسی، نقش اصلی را در فریبکاریها و تحریفات موجود در آن ایفا کرد و با به یغما بردن دستاوردهای انقلاب، جامەی قانونی متحجرانه و مستبدانه به تن آن کرد.
در هنگام تأسیس مجلسی –که تماماً از معنا تهی شده بود- به نام مجلس شورای اسلامی، رئیس دو دورەی اول و دوم آن بود.
رفسنجانی در تعیین جانشین خمینی نقش اصلی را ایفا کرد که طی آن خامنەای جنایتکار را به رهبری رژیم رساند و خود نیز پست ریاست جمهوری را تصاحب کرد و هر دو با هم ایران و ملیتهای محصور در این سرزمین را به سرنوشتی تاریک و مملو از کشتار و سرکوب و حبس و اعدام و آوارگی و... دچار ساخت.
رفسنجانی همچنین در سالهای زمامداری خمینی، معاون فرمانده کل قوا بود که این بدان معناست که خمینی تمام اختیارات نظامی را به او داده بود تا جنگ با عراق را اداره کند، جنگی که ارمغانی جز دهها هزار کشته و معلول و اسیر و مفقود شده چیز دیگری را برای ملیتهای ایران در پی نداشت. در همان سالها نیز بود که رفسنجانی با استفاده از نیروهای بسیج، سپاه، ارتش و کمیتەهای به اصطلاح انقلاب و نیروهای اطلاعات و سازمانهای نظامی و شبهنظامی دیگر رژیم که خمینی مسئولیتشان را به او واگذار کره بود، به تعقیب فرزندان مبارز و آزادیخواه ملیتهای ایران میپرداخت و در این زمینه نیز پروندەای قطوراز جنایت و توحش از خود بجایی گذاشت. نام رفسنجانی در نزد آزادیخواهان و اکثریت مردمان جامعه یادآور شقاوت، بیرحمی، کشتار، یتیم کردن کودکان و بیوه کردن زنان و داغدار کردن مادران است.
رفسنجانی که پس از جنگ و به دنبال مرگ خمینی، هشت سال رئیس جمهور رژیم بود، علاوه بر کشتار و اعدام و سربهنیست کردن آزادیخواهان و حقطلبان در داخل کشور، کارنامه سیاه و قطوری در زمینهی ترورهای خارج از کشور نیز داشت. در دوران وی واحدهای ویژهی ترور در داخل سپاه پاسداران و سپاه قدس تشکیل شدند که از معروفترین ترورهای آنان میتوان به ترور دکتر قاسملو و همراهانش در اتریش و بر سر میز به اصطلاح مذاکره را میتوان برشمرد که شخص رفسنجانی مسئول اصلی توطئه بود. همچنین از ترور دکتر شرفکندی و یارانش در برلین آلمان نیز باید یاد کرد که بعدها دادگاه آلمان، هاشمی رفسنجانی را به عنوان یکی از آمران اصلی ترور معرفی نمود. عملیات تروریستی علیه مرکز یهودیان در آرژانتین از دیگر پروندههای رفسنجانی است که هنوز به فرجامی نرسیده و دستور بازداشت و دستگیری وی در این رابطه نیز صادر شده است.
برگ دیگری از کارنامهی سیاه رفسنجانی عبارتست از تاراج سرمایههای کشور تحت پوشش سازندگی که پس از جنگ ایران و عراق یک باند مافیایی مخوف را بنیان گذاشت و تمامی سرمایههای کشور را چه آن زمان و چه در حال حاضر بلعیده و رنج و فلاکت مردم ناشی از همین غارتگریهاست که رفسنجانی، خامنهای و سایر سران رژیم مرتکب میشوند. رفسنجانی در این میان، نقش راهنمای آنان را در امر یادگیری غارت و چپاول ایفا مینمود. در دوران ریاست جمهوری وی بود که سپاه پاسداران و اطلاعات اجازه یافتند که تحت لوای کار اقتصادی و از این طریق، هم سرمایههای کشور را چپاول کنند و هم تحت پوشش شرکتها و مؤسسات اقتصادی، به اقدامات تروریستی بپردازند.
رفسنجانی از ستونهای عمده و مهم جمهوری اسلامی بود که در مقاطع حساسی همچون دوران پس از حکم دادگاه دادگاه میکونوس یا پس از تحریمهای بینالمللی شدید علیه رژیم در رابطه با پروندهی هستهای آن، راه فریبکاری و نیرنگ را به سران رژیم نشان داد تا در پس نقابهایی همچون گفتگوی تمدنها یا دولت تدبیر، به جهانیان بگویند که در درون رژیم یک خط مشی پراگماتیست و میانهرو وجود دارد و بدین گونه دریچهای برای نجات رژیم از تنگناها بگشایند و در حقیقت، سکاندار رژیم در عبور از تنگناها بود تا بر عمر رژیم جنایتپیشهی جمهوری اسلامی بیفزاید.
بدون تردید در این بیانیه نمیتوان تمامی کارنامهی مالامال از جنایت، ریا و فریبکاری و اقدامات ضد بشری رفسنجانی را برشمرد، لیکن میتوانیم اشارهای مختصر به نقش رفسنجانی در تشکیل دادگاههای به اصطلاح انقلاب که دهها هزار نفر را اعدام نمودند، نقش رفسنجانی در شورایی پنجنفره که پس از جنگ ایران و عراق کشور را اداره میکردند، لیکن نخستین کار آنان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ٦٧ بود، نقش رفسنجانی در اشاعهی مواد مخدر در میان ملیتهای تحت ستم و به ویژه در کردستان، غارت آثار تاریخی و زیرخاکی، تشکیل ارگانهای نظامی و اطلاعاتی موازی که به طور خودسرانه اقدام به بازداشت و کشتار مردم میکنند، قتلهای زنجیرهای و دهها مورد دیگر داشته باشیم که در تمامی آنها مغز پوسیدهی رفسنجانی، طراح جنایتها بود.
آنچه که در پایان بایستی مورد اشاره قرار گیرد، نقش رفسنجانی در حفظ رژیم جمهوری اسلامی است. گرچه اختلاف عمیق بر سر سهمشان از تاراج سرمایههای کشور و کنترل منابع قدرت میان رفسنجانی و خامنهای بروز نمود و در ارگانهای مختلف رژیم بازتاب یافت، لیکن همواره بقای رژیم برای آنان یک نقطهی اشتراک بود و همین امر بود که رفسنجانی را وادار میکرد با وجود این که همچنان از قدرت اقتصادی و اطلاعاتی فراوانی برخوردار بود و نیروی شبهنظامی خاص خود را نیز دارا بود، با این حال، خامنهای بخش عظیمی از قدرتش را از وی سلب نموده و حتی پسر و دخترش را که در تاراج ثروتهای کشور همدست پدرشان بودند، به زندان انداخته بود، لیکن علیرغم تمامی اینها، باز هم رفسنجانی برای بقای رژیم جمهوری اسلامی همان گونه که خامنهای در پیامش اشاره نموده است، علاقهی منحصر بفردی به وی داشت. در واقع، رفسنجانی ستونی بود که چنان تندروی و استبداد خامنهای را توجیه میکرد که جهانیان تصور کنند میتوان به تعامل با جمهوری اسلامی روی آورد! مرگ رفسنجانی شاید این ابزار مهم فریبکاری و ریا را از جمهوری اسلامی سلب نماید و ماهیت حقیقی جمهوری اسلامی یک بار دیگر برای جهانیان آشکار شود.
بدین ترتیب، اگر زندگانی رفسنجانی را ستونی برای بقای رژیم و تداوم جنایات آن در نظر بگیریم، نابودی این ستون نیز در آینده تأثیرات خاص خود را بر رژیم خواهد داشت. امیدواریم که سایر سران این این رژیم در یک دادگاه عادلانهی مردمی مورد محاکمه قرار گیرند و پروندهی تمامی جنایات آنان برای مردم رو شده و به سزای اعمال ضد بشری خویش برسند.
حزب دمکرات کردستان ایران
دفتر سیاسی
٢١ دیماه ١٣٩٥
١٠ ژانویە ٢٠١٧
متن برگردان فارسی این بیانیه در زیر آمده است:
مرگ هاشمی رفسنجانی
فروریختن یکی از ستوانهای اصلی جمهوری اسلامی
خبر مرگ ناگهانی رفسنجانی –رئیس مجمع تشخیص مصلحت رژیم جمهوری اسلامی- از سویی مایەی شادمانی تمام آزادیخواهان حقیقی و ملیتهای تحت ستم ایران بود و از سوی دیگر جای بسی تأسف است که وی به عنوان آمر جنایتهایی همچون سرکوب، شکنجه، اعدام و جنایت علیه بشریت در یک دادگاه خلقی مورد محاکمه قرار نمیگیرد تا تمام زوایای تاریک و ضدبشری این رژیم افشا شود و جانیان و مجرمان به سزای واقعی جنایاتشان برسند.
روز یکشنبه، ١٩ دی ماه، پزشکان بیمارستانی در تهران نتوانستند به داد علیاکبر هاشمی رفسنجانی –رئیس مجمع تشخیص مصلحت رژیم و رئیس پیشین مجلس خبرگان و رئیس اسبق مجلس شورای اسلامی و رئیس جمهور اسبق رژیم و صاحب دهها مسئولیت و سمت دیگر در رژیم جمهوری اسلامی- برسند و نهایتاً به دلیل ایست قلبی، از دست دادگاه عادلانەی خلقی گریخت، اما با تمام این اوصاف، تاریخ بشری، شرح زندگانی او را با لکەای سیاه ثبت خواهد کرد.
علیاکبر هاشمی رفسنجانی که یکی از ستونهای اصلی رژیم جمهوری اسلامی بود، طی دوران فریبکاریهای خمینی و پنهان کردن چهرەی واقعی آن سرچشمەی ظلم و استبداد و تمامیتخواهی، دست راست وی بود و از شخصیتهای بسیار نزدیک به خمینی به حساب میآمد که در به تاراج بردن دستاوردهای انقلاب ملیتهای ایران نقش دوم را بر عهده داشت و نیز از اعضای شورای به اصطلاح انقلاب بود که خمینی آن را برای به انحراف کشاندن انقلاب ملیتهای ایران تأسیس کرده بود و بعد از کشته شدن باهنر و بهشتی به شخص اول این شورا بدل شد. وی همچنین عامل پاکسازی تمام گروەهای حاضر در انقلاب نیز بود که متأسفانه برخی از این سازمانها خود یاریدهندەی جمهوری اسلامی در پاکسازی گروەهای دیگر بودند تا اینکه سرانجام قرعەی فال به نام خود آنان نیز زده شد.
رفسنجانی در زمان تدوین قانون اساسی، نقش اصلی را در فریبکاریها و تحریفات موجود در آن ایفا کرد و با به یغما بردن دستاوردهای انقلاب، جامەی قانونی متحجرانه و مستبدانه به تن آن کرد.
در هنگام تأسیس مجلسی –که تماماً از معنا تهی شده بود- به نام مجلس شورای اسلامی، رئیس دو دورەی اول و دوم آن بود.
رفسنجانی در تعیین جانشین خمینی نقش اصلی را ایفا کرد که طی آن خامنەای جنایتکار را به رهبری رژیم رساند و خود نیز پست ریاست جمهوری را تصاحب کرد و هر دو با هم ایران و ملیتهای محصور در این سرزمین را به سرنوشتی تاریک و مملو از کشتار و سرکوب و حبس و اعدام و آوارگی و... دچار ساخت.
رفسنجانی همچنین در سالهای زمامداری خمینی، معاون فرمانده کل قوا بود که این بدان معناست که خمینی تمام اختیارات نظامی را به او داده بود تا جنگ با عراق را اداره کند، جنگی که ارمغانی جز دهها هزار کشته و معلول و اسیر و مفقود شده چیز دیگری را برای ملیتهای ایران در پی نداشت. در همان سالها نیز بود که رفسنجانی با استفاده از نیروهای بسیج، سپاه، ارتش و کمیتەهای به اصطلاح انقلاب و نیروهای اطلاعات و سازمانهای نظامی و شبهنظامی دیگر رژیم که خمینی مسئولیتشان را به او واگذار کره بود، به تعقیب فرزندان مبارز و آزادیخواه ملیتهای ایران میپرداخت و در این زمینه نیز پروندەای قطوراز جنایت و توحش از خود بجایی گذاشت. نام رفسنجانی در نزد آزادیخواهان و اکثریت مردمان جامعه یادآور شقاوت، بیرحمی، کشتار، یتیم کردن کودکان و بیوه کردن زنان و داغدار کردن مادران است.
رفسنجانی که پس از جنگ و به دنبال مرگ خمینی، هشت سال رئیس جمهور رژیم بود، علاوه بر کشتار و اعدام و سربهنیست کردن آزادیخواهان و حقطلبان در داخل کشور، کارنامه سیاه و قطوری در زمینهی ترورهای خارج از کشور نیز داشت. در دوران وی واحدهای ویژهی ترور در داخل سپاه پاسداران و سپاه قدس تشکیل شدند که از معروفترین ترورهای آنان میتوان به ترور دکتر قاسملو و همراهانش در اتریش و بر سر میز به اصطلاح مذاکره را میتوان برشمرد که شخص رفسنجانی مسئول اصلی توطئه بود. همچنین از ترور دکتر شرفکندی و یارانش در برلین آلمان نیز باید یاد کرد که بعدها دادگاه آلمان، هاشمی رفسنجانی را به عنوان یکی از آمران اصلی ترور معرفی نمود. عملیات تروریستی علیه مرکز یهودیان در آرژانتین از دیگر پروندههای رفسنجانی است که هنوز به فرجامی نرسیده و دستور بازداشت و دستگیری وی در این رابطه نیز صادر شده است.
برگ دیگری از کارنامهی سیاه رفسنجانی عبارتست از تاراج سرمایههای کشور تحت پوشش سازندگی که پس از جنگ ایران و عراق یک باند مافیایی مخوف را بنیان گذاشت و تمامی سرمایههای کشور را چه آن زمان و چه در حال حاضر بلعیده و رنج و فلاکت مردم ناشی از همین غارتگریهاست که رفسنجانی، خامنهای و سایر سران رژیم مرتکب میشوند. رفسنجانی در این میان، نقش راهنمای آنان را در امر یادگیری غارت و چپاول ایفا مینمود. در دوران ریاست جمهوری وی بود که سپاه پاسداران و اطلاعات اجازه یافتند که تحت لوای کار اقتصادی و از این طریق، هم سرمایههای کشور را چپاول کنند و هم تحت پوشش شرکتها و مؤسسات اقتصادی، به اقدامات تروریستی بپردازند.
رفسنجانی از ستونهای عمده و مهم جمهوری اسلامی بود که در مقاطع حساسی همچون دوران پس از حکم دادگاه دادگاه میکونوس یا پس از تحریمهای بینالمللی شدید علیه رژیم در رابطه با پروندهی هستهای آن، راه فریبکاری و نیرنگ را به سران رژیم نشان داد تا در پس نقابهایی همچون گفتگوی تمدنها یا دولت تدبیر، به جهانیان بگویند که در درون رژیم یک خط مشی پراگماتیست و میانهرو وجود دارد و بدین گونه دریچهای برای نجات رژیم از تنگناها بگشایند و در حقیقت، سکاندار رژیم در عبور از تنگناها بود تا بر عمر رژیم جنایتپیشهی جمهوری اسلامی بیفزاید.
بدون تردید در این بیانیه نمیتوان تمامی کارنامهی مالامال از جنایت، ریا و فریبکاری و اقدامات ضد بشری رفسنجانی را برشمرد، لیکن میتوانیم اشارهای مختصر به نقش رفسنجانی در تشکیل دادگاههای به اصطلاح انقلاب که دهها هزار نفر را اعدام نمودند، نقش رفسنجانی در شورایی پنجنفره که پس از جنگ ایران و عراق کشور را اداره میکردند، لیکن نخستین کار آنان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ٦٧ بود، نقش رفسنجانی در اشاعهی مواد مخدر در میان ملیتهای تحت ستم و به ویژه در کردستان، غارت آثار تاریخی و زیرخاکی، تشکیل ارگانهای نظامی و اطلاعاتی موازی که به طور خودسرانه اقدام به بازداشت و کشتار مردم میکنند، قتلهای زنجیرهای و دهها مورد دیگر داشته باشیم که در تمامی آنها مغز پوسیدهی رفسنجانی، طراح جنایتها بود.
آنچه که در پایان بایستی مورد اشاره قرار گیرد، نقش رفسنجانی در حفظ رژیم جمهوری اسلامی است. گرچه اختلاف عمیق بر سر سهمشان از تاراج سرمایههای کشور و کنترل منابع قدرت میان رفسنجانی و خامنهای بروز نمود و در ارگانهای مختلف رژیم بازتاب یافت، لیکن همواره بقای رژیم برای آنان یک نقطهی اشتراک بود و همین امر بود که رفسنجانی را وادار میکرد با وجود این که همچنان از قدرت اقتصادی و اطلاعاتی فراوانی برخوردار بود و نیروی شبهنظامی خاص خود را نیز دارا بود، با این حال، خامنهای بخش عظیمی از قدرتش را از وی سلب نموده و حتی پسر و دخترش را که در تاراج ثروتهای کشور همدست پدرشان بودند، به زندان انداخته بود، لیکن علیرغم تمامی اینها، باز هم رفسنجانی برای بقای رژیم جمهوری اسلامی همان گونه که خامنهای در پیامش اشاره نموده است، علاقهی منحصر بفردی به وی داشت. در واقع، رفسنجانی ستونی بود که چنان تندروی و استبداد خامنهای را توجیه میکرد که جهانیان تصور کنند میتوان به تعامل با جمهوری اسلامی روی آورد! مرگ رفسنجانی شاید این ابزار مهم فریبکاری و ریا را از جمهوری اسلامی سلب نماید و ماهیت حقیقی جمهوری اسلامی یک بار دیگر برای جهانیان آشکار شود.
بدین ترتیب، اگر زندگانی رفسنجانی را ستونی برای بقای رژیم و تداوم جنایات آن در نظر بگیریم، نابودی این ستون نیز در آینده تأثیرات خاص خود را بر رژیم خواهد داشت. امیدواریم که سایر سران این این رژیم در یک دادگاه عادلانهی مردمی مورد محاکمه قرار گیرند و پروندهی تمامی جنایات آنان برای مردم رو شده و به سزای اعمال ضد بشری خویش برسند.
حزب دمکرات کردستان ایران
دفتر سیاسی
٢١ دیماه ١٣٩٥
١٠ ژانویە ٢٠١٧