کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

شهر، محور راسان

19:27 - 1 اردیبهشت 1396

ادریس احمدی

ترجمه: شهرام میرزائی


کردستان ایران که در مقایسه با بخش‌های دیگر کردستان بنا بر وسعت خاک و جمعیت پله دوم را داراست، طی دو دهه گذشته دچار رخوت شده بود، اما از دو سال گذشته تا به امروز با تغییرات گسترده‌ای روبرو شده است.

راسان نه تنها موجب خیزش نوینی در جنبش آزادیخواهی کردستان شده است، بلکه این حقیقت را به اثبات رساند که در برابر یکدیگر قرار دادن قیام مسلحانه با مبارزات مدنی سیاستی اشتباه بوده است. اکثر جریانات طی سالیان گذشته با این بحث بیهوده خود را مشغول کرده بودند که آیا باید دوباره دست به قیام مسلحانه بزنند یا وارد مبارزات مدنی شوند؟! اما در راسان حضور پیشمرگه در اعماق خاک کردستان و مبارزات شهرها مکمل یکدیگر شدند.

نقطه‌ی آغازین در راسان –از لحاظ تئوریک‌ـ اعتراف به نقش اصلی قدرت به مانند فاکتور تعیین‌کننده در سیاست است. این دیدگاه رئالیستی را باید در فضای سیاسی ایجاد شده بعد از جنگ سرد و سلطه‌ی تفکر لیبرالی مورد تحلیل قرار داد. متفکرین لیبرالیسم و احزاب لیبرال و سوسیال دمکرات آمریکا و اروپا خوشبینانه بر این باور بودند که با پایان جنگ سرد دیگر قدرت تعیین‌کننده بستر سیاست نخواهد بود، بلکه دیالوگ، دیپلماسی و ساختار دمکراتیک در سطح بین‌المللی و ملی جای نیروی نظامی را خواهد گرفت. به عنوان مثال اتحادیه اروپا بر اساس همین تفکر بنیان نهاده شد.

با نگاهی به آرشیو اسناد منتشره‌ی حزب دمکرات متوجه می‌شویم که این حزب نیز از سال‌های ٩٠ به این سو دچار این خوش‌بینی شده بود. اما همان گونه که در غرب این خوش‌بینی مورد تردید قرار گرفت – آن هم بعد از استمرار و بغرنج‌تر شدن مشکلات بین‌المللی و علی‌الخصوص بازگشت دوباره روسیه به صحنه‌ی تحولات بین‌المللی که به کرات برای نیل به اهداف ژئوپولیتیک خود از قدرت نیروی نظامی خود بهره می‌بردـ بسیار طبیعی خواهد بود که حزب دمکرات نیز در این مورد تجدید نظر کند. آغاز راسان به بیان دیگر، پایان دادن به این نوع خوش‌بینی لیبرالی می‌باشد.

فارغ از جریان بین‌المللی مذکور و تأثیرگذاری آن بر حزب دمکرات، دلیل خاتمه‌ی این جریان فکری در حزب دمکرات بسیار ساده است چرا که جمهوری اسلامی همچنان به عنوان رژیمی نژادپرست، استثمارگر و تروریست‌پرور باقی مانده است و چه بسا طی این ٣٨ سال درنده‌تر و نیرومندتر از گذشته نیز شده باشد.

البته پایان این مرحله در حزب دمکرات به معنای دست کشیدن این حزب از ارزش‌های جهان‌شمولی چون حقوق بشر و دمکراسی نیست، بلکه به معنای درک صحیح این حزب از تأثیر تعیین‌کننده قدرت در دنیای سیاست است. هدف رهبری حزب دمکرات قدرتمند کردن حزب متبوعشان است تا بار دیگر این حزب بتواند همانند چند دهه‌ی گذشته قدرتی تأثیرگذار در ژئوپولیتیک کردستان، ایران و همچنین خاورمیانه داشته باشد.

قابل ذکر است که حزب دمکرات منظور گسترده‌تری از مفهوم قدرت از آنچه که در معنای رئالیستی آن می‌توان یافت، دارد. رئالیست‌ها قدرت را به مثابه معیاری مادی تعریف می‌کنند و بر این باورند که قدرت شامل فاکتورهایی همچون اقتصاد، جغرافیا، جمعیت و به ویژه توان نظامی ‌است.

در راسان، نیروی جنبش کردستان هم مادی و هم معنوی ا‌ست. پیش از هر چیز مشروعیت مسأله‌‌ی کرد به خودی خود، سرچشمه‌ی قدرت است. اگر مسأله‌‌ی کرد مشروع نبود، هیچ گاه نه پیشمرگه و نه شهروندان حاضر نبودند که برای آن جان خود را فدا کنند و بدون شک جامعه‌ی جهانی نیز حاضر نبود به آن گوش فرا دهد. اگر این جنبش مشروعیت نمی‌داشت، آن همه استمرار و فراز و نشیب را نیز به خود نمی‌دید. قابل ذکر است که عمر سیاسی حزب دمکرات دو برابر جمهوری اسلامی ا‌ست. از سویی دیگر، ایران سیاست مستمر انکار و سرکوب را در مقابل ملت کرد در پیش گرفته است و این واقعیت نامشروع بودن سیاست رژیم ایران را آشکار می‌کند، چرا که اگر این گونه نمی‌بود، نیازی به استفاده از این همه سرکوب نداشت.

ثانیاً، جنبش ملی در کردستان از وجود نیروی پیشمرگه بهره‌مند است. پیشمرگه نیرویی‌ است که در راه مسأله‌‌ای مشروع، سخت‌ترین شیوه‌ی زندگی را تحمل می‌کند و آماده است که در راه آزادی ملت ستمدیده‌اش جان خود را فدا کند. مشروعیت مسأله‌‌ی کرد سرچشمه‌ی قدرتمند اخلاقی و سیاسی ا‌ست که آنچنان نیروبخش است که به تنهایی می‌تواند مسأله‌‌ی نامتوازن بودن قدرت نظامی در مقابل جمهوری اسلامی ایران را جبران کند.

ثالثاً، جنبش ملی کرد از پشتیبانی نیروی مردمی بهره‌مند است. علاوه بر پیشمرگه، مردم و خلق مهمترین نیروی جنبش کرد در کردستان است.

این نیرو زمانی می‌تواند تعیین‌کننده و تأثیرگذار باشد که بتواند بر اساس هوشیاری و منافع ملی عمل کند. هدف راسان زنده نگاه داشتن و گسترش هوشیاری ملی ا‌ست. یکی از پیش شرط‌های پیروزی قیام مردمی، که باید به آن به مانند یک پروسه نگاه کرد، آگاه شدن از ذات حقیقی جمهوری اسلامی ایران است و در امتداد این درک، افشاگری و ایستادن در مقابل سیاست‌های دروغین این رژیم است.

برخلاف اکثر دوره‌های مختلف خیزش در تاریخ جنبش کرد، راسان چشم به راه ایجاد شرایط مناسب نبوده، بلکه تلاشی‌ کنشگرانه برای ایجاد فرصت‌های مناسب است. راسان می‌توانست سال‌ها پیش آغاز شود، اما مجموعه‌ای از فاکتورهای درون حزبی و شرایط ژئوپولیتیکی موجب شد که این امر تا ٢٠١٥ به تأخیر بیفتد که بحث در باب این فاکتور در حوصله‌ی این جستار نیست، اما دلیل اصلی اهمیت دادن به مبارزات شهری به سرعت بالای شهرنشینی و گسترش شهرها برمی‌گردد.

راسان دارای اهداف بلندمدت و کوتاه‌مدت است. هدف بلند مدت راسان کسب حاکمیت سیاسی برای ملت کرد است که در شرایط فعلی حاکمیت سیاسی از دیدگاه حزب دمکرات در چارچوب ایرانی فدرال در نظر گرفته شده است که پیشتر در قالب خودمختاری تعریف می‌شد، بعدها به فدرالیسم تغییر داده شد که امکان تغییر این امر نیز وجود دارد. اما هدف کوتاه‌مدت یا بهتر بگوییم، میان‌مدت راسان این است که از طریق فعالیت و فداکاری نیروی پیشمرگه، شهر به جنبش بیفتد و نیروی مردمی شهر سازمان داده شود تا جنبش فراگیر مدنی به وجود آید.

راسان تاکنون مجموعه‌ای از دستاوردها را در پی داشته است. فداکاری و از خودگذشتگی پیشمرگه سبب شد تا دوباره مسأله‌‌ی کرد در جهان مطرح شود، اما از آن مهمتر شعله‌ور شدن دوباره امید مردم کردستان به کسب آزادی ا‌ست. استقبال بی‌نظیر مردم از حضور پیشمرگه در اعماق خاک کردستان، اعتصاب عمومی در ٢٢ تیرماه سال گذشته و اجرائی شدن کمپین جامانه‌کان طی نوروز امسال، همه و همه دال بر مردمی بودن و محوریت شهر در راسان است.

اگر بعد از انقلاب پیشمرگه ناچار شد شهرهای کردستان را رها کند تا جمهوری اسلامی ایران آن را ویران نکند و مانع از کشتار مردم عادی شود، امروزه پیشمرگه به مانند نیروی محرک و امیدبخش، به شهرها بازگشته است. البته این امر بدان معنا نیست که حتماً شهر باید برای تحقق اهداف راسان، قربانی بدهد. بی‌شک راسان نیازمند فداکاری و از خودگذشتگی بی حد و حصر چه از سوی مردم و چه از سوی پیشمرگه است، اما راسان بر این امر تأکید می‌کند که بیشترین دستاورد و موفقیت با کمترین بهای جانی به دست آید. اینجاست که راسان نیازمند خوانشی نو و مستمر از سیاست‌ها و نقاط قوت و ضعف جمهوری اسلامی ایران است.

سیاست جمهوری اسلامی ایران عبارت است از انکار هویت و حقوق ملی کرد، همچنین به تاراج بردن ثروت کردستان و استثمار ملت کرد. در ابتدا جمهوری اسلامی سیاست اشغالگری و استثمار ملت کرد را از طریق به کار بستن نیروی نظامی و سرکوب پیش می‌برد. نقطه قوت جمهوری اسلامی نیز همین نیروی نظامی و سرکوبگرش است که در اختیار دارد.

هم‌زمان نیز همین نیروی نظامی و سرکوبگری که در اختیار دارد خود نقطه ضعف او نیز محسوب می‌شود. این به مانند شمشیر دو لبه ا‌ست و به همین خاطر جمهوری اسلامی ایران مستمراً در پی جلب رضایت مردم کردستان نیز هست تا مجبور نشود به صورت ممتد از این نیروی نظامی و سرکوبگر استفاده کند.

جمهوری اسلامی در راستای جلب رضایت مردم کرد، از طریق مجموعه‌ای از سازمان‌ها و نهادهایی همچون، مدرسه، رسانه جمعی، مسجد، انتخابات و... در تلاشی مستمر و فریبکارانه سعی در تحریف واقعیت‌ها و انتقال آن به مردم است. برای رسیدن به این منظور نیز باید مستمراً واقعیت‌ها را تحریف کند و از طریق تبلیغات متنوع مردم کردستان را اغفال کند. به عبارت دیگر، جمهوری اسلامی قصد دارد مردم کرد را وادارد تا بردگی و استثمار و به تاراج رفتن ثروت سرزمین خود را نبینند و یا این مسأله‌ را به چالش نکشند. حکومت از این سازمان‌ها و نهادها همچون ماده‌ای مخدر استفاده می‌کند و هدف اصلی این نهادها این است که ملت کرد از هوشیاری بهره‌مند نشوند یا آن‌ها را به عالم غفلت برانند.

امروزه اشغالگران با توسل به زور و به شیوه‌های گوناگون و سراسر توهین‌آمیز، ملت کرد را تعریف می‌کنند، به عنوان نمونه، بکارگیری اصطلاحاتی همچون قوم، قبیله، ایرانی، مرزبان غیور، حاشیه‌نشین و... و هم‌زمان نیز خود را صاحب خاک کردستان می‌داند.

اگر هرگونه قیامی نیز علیه این ظلم شکل گیرد، با عنوان جدایی‌طلبی از آن یاد می‌کند و با شدیدترین شیوه‌ی ممکن با آن برخورد می‌کند. رژیم قصد آن را دارد که اغواگری خود را پنهان و نرمالیزه کند و قیام روا و مشروع ملت کرد برای کسب آزادی و حاکمیت ملی را به عنوان جرم تعریف کرده است. برای اینکه ناچار نشود مستمراً و مکرراً از اهرم زور وسرکوب استفاده کند، بر آنست که مردم کرد به اختیار خود ناسیونالیسم فارس و حکومت اسلامی را انتخاب کنند.

یکی از حقه‌های فریبکارانه‌ی جمهوری اسلامی ایران برای کسب رضایت عامه‌ی مردمان ایران، برگزاری انتخابات است. حقیقتاً، این عمل یکی از فریبکارانه‌ترین روش‌ها برای کسب تأیید مردم نسبت به سیستم دیکتاتوری و نهایتا استثمار آن‌هاست. روش فریبکارانه دیگری برای کشاندن مردم به پای صندوق‌های رأی ایجاد این شبهه و افسانه است که در درون حاکمیت جناح‌هایی وجود دارند که دارای سیاست و ایدئولوژی متفاوتی هستند و این جناح‌ها را با عناوینی همچون اصلاح‌طلب و محافظه‌کار یا میانه‌رو و اصولگرا مطرح کرده‌اند. هدف از این اقدامات، تولید نوعی فراموشی و غفلت است تا از این طریق مردم به این امر فکر نکنند که به مشروعیت رژیمی دیکتاتور، نژادپرست و ضد زن رأی داده‌اند و از این طریق نیز مردم را به این باور می‌رسانند که اختیار انتخاب میان بد و بدتر را دارند. هنگامی که زنی جوان تهرانی بعد از انتخابات به خبرنگار سوئدی می‌گوید: به گزینه بد رأی دادم برای این که بدتر قدرت را به دست نگیرد، در عالم غفلت قرار دارد، چرا که بر این واقعیت آگاه نیست که به استمرار دیکتاتوری و پابرجایی سیاست‌های زن‌ستیزانه رأی داده است. همچنین هنگامی که آمارهای رسمی و حکومتی نشان می‌دهند که اصلاح‌طلبی همچون خاتمی و میانه‌رویی همچون روحانی بیشترین رأی را در کردستان کسب کرده‌اند، بر این حقیقت صحه می‌گذارد که این مردمان در غفلت به سر می‌برند، زیرا آگاه نیستند که به رژیمی رأی داده‌اند که در کردستان سیاست نژادپرستی و استعمار را در پیش گرفته است. در واقع رأی دادن مردم به گزینه‌های اصلاح‌طلب و به اصطلاح میانه‌رو، بهترین راه ممکن برای استمرار حاکمیت رژیم است.

تفاوت جناح به اصطلاح میانه‌رو یا اصلاح‌طلب با دیگر جناح‌های حکومتی در این است که قصد دارند با بکارگیری سیاستی نرم و فریبکارانه، به طرز مؤثرتری مردم را در خواب غفلت فرو ببرند. رأی دادن به این افراد، به منزله‌ی اعلام رضایت و خرسندی نسبت به سیاست‌های نژادپرستانه و استعماری جمهوری اسلامی ایران می‌باشد.

طی دو سال گذشته، پیشمرگه ازجان‌گذشتگی بسیاری از خود نشان داده است. دوباره باید تأکید کرد که در راسان، قیام مسلحانه و مبارازات مدنی مکمل همدیگر هستند. یکی از راهكارهای مبارزات مدنی، تحریم این دسته از خیمه شب‌بازی‌های‌ست که به نام انتخابات انجام می‌شود.

درست است که جمهوری اسلامی مردم را تهدید می‌کند تا به پای صندوق‌ها بیایند، اما با تمام این احوال نباید این گونه تهدیدها را بهانه‌ای برای رأی دادن دانست، چرا که اگر مردم به صورت میلیونی این خیمه‌شب‌بازی‌ها را تحریم کنند، حکومت توانایی تعقیب این همه نافرمانی مدنی را نخواهد داشت. حتی اگر فشار آنچنان باشد که شخص مجبور به دادن رأی شود، در این حالت نیز می‌توان رأی سپید به صندوق‌ها ریخت. از این روی کردستان می‌تواند الگویی برای ملیت‌های دیگر ایران باشد.

به همین خاطر تحریم خیمه‌شب‌بازی امسال از سالیان گذشته مهمتر است. در حالی که پیشمرگه تحت هر شرایطی آماده‌ است تا جان خود را در راه آزادی ملتش فدا کند، بی‌شک اقشار مختلف کردستان می‌توانند و باید خیمه‌شب‌بازی جمهوری اسلامی ایران را تحریم کنند.