کریم پرویزی
مبارزه و موضع گرفتن علیه سیستمی تمامیتخواه و حیلەگر همچون جمهوری اسلامی ایران که مالامال است از حقه و دروغ و نیروهای ضدبشریست تا از این طریق بتواند ارادەی انقلابی مبارزین را به بیراه بکشاند یا به زانو درآورد، مبارزەای سخت و دشواریست. مبارزەای که اگر چه از نظر فیزیکی و محدود بودن امکانات مادیاش، سخت و دشوار مینمایاند اما از لحاظ فکر و باور و اعتقاد چندین برابر آن مشکلتر و مملو از موانع، مبارزەای پر از فراز و نشیب، که مبارزین آن باید مستمرا آگاه بر توطئەها و فریبهای رژیم باشند.
قیام علیه سیستمی که تمام امکانات سیاسی و نظامی کشوری را قبضه و از هیچ جنایتی علیه دشمنان خود ترسی ندارد، مبارزەایست سنگین و دشوار. اما از این دشوارتر زمانیست که این رژیم همه امکانات فکری و تبلیغاتیاش را بکار گیرد تا سلطەی خود را بر حوزەهای نظامی و قدرت چنان نشان دهد که مردمان تحت حاکمیتاش بقبولاند که سیستم او، سیستمیست که حتا بر فکر و ذهن انسانها نیز مسلط است و جامعه را به زانو درآورده و نتیجتا قدرتش همیشگی و ابدیست.
این نوع از قدرت و سیستم مستبد، تلاش میکند که افراد و گروەهای مبارز را دچار ناامیدی کرده و در اعماق ذهنشان آنچنان تسلیم رژیم شوند که باور کنند که جز بازی کردن در چارچوب معیارهای رژیم ولایت فقیه هیچ فرصت دیگری برای فعالیت سیاسی و قیام وجود ندارد.
همانگونه که در هندوستان تحت سیطرەی بریتانیا، مردم را به این قناعت رسانده بودند که تنها در در زیر سایەی اقتدار بریتانیا و تداوم حکومت استعماری آن میتوانند به زندگی خود ادامه دهند یا در دیکتاتوری شوروی آنچکه شایع بود آن بود که اگر میخواهیم هرکاری را انجام دهیم باید با آگاهی برادر بزرگ آنرا انجام دهیم، حال نیز جمهوری اسلامی در تلاش است که این نوع فرهنگ را در جامعه ایجاد کند که تنها راه سیاست و مبارزه در چارچوب سیستمیست که ولی فقیه بر آن حاکم باشد.
بیشک در پیچ و خمهای مبارزه و قیام در چنین سیستمهایی که قصد دارند از هر طریقی اراده انسانِ انقلابی را به زانو درآورده و نابود کند، مبارزینی پیدا میشوند که از این همه فراز و نشیب مبارزه خسته و درمانده شوند، امری که غریب نیست و باید دانست که تواناییهای همه، یکسان و برابر نمیباشد و هر کسی دارای حد و مرزی از توانایی و ارادەست و به همین خاطر چنین افرادی در مقطعی از مبارزەشان نیرو و توان خود را از دست داده و ارادەشان را از دست میدهند، اما برای پنهان کردن شکستشان، دیگر مردمان و مبارزین را تشویق میکنند تا نحوه و دید مبارزاتیشان را از بیرون حکومت به درون حکومت منتقل کنند و در واقع شکست خود را به نام دیگری تئوریزه بکنند و میخواهند که با خود مبارزه ملتی را به قهر چاه ببرند.
اینگونه افراد که ممکن است اینجا و آنجا سربرآورند، از سویی قصد آن دارند که از سهولت مبارزه در سایەی رژیم ولایت فقیه بهرەها ببرند و هم سیمای مبارزاتی خود را داشته باشند، اما در واقع اینان موجوداتی هستند که سیمای مبارز و قیام را زشت میکنند و در هنگام طلوع آزادی، شکستأخوردگیشان بیشتر و بیشتر آشکار میشود.
مبارزه و موضع گرفتن علیه سیستمی تمامیتخواه و حیلەگر همچون جمهوری اسلامی ایران که مالامال است از حقه و دروغ و نیروهای ضدبشریست تا از این طریق بتواند ارادەی انقلابی مبارزین را به بیراه بکشاند یا به زانو درآورد، مبارزەای سخت و دشواریست. مبارزەای که اگر چه از نظر فیزیکی و محدود بودن امکانات مادیاش، سخت و دشوار مینمایاند اما از لحاظ فکر و باور و اعتقاد چندین برابر آن مشکلتر و مملو از موانع، مبارزەای پر از فراز و نشیب، که مبارزین آن باید مستمرا آگاه بر توطئەها و فریبهای رژیم باشند.
قیام علیه سیستمی که تمام امکانات سیاسی و نظامی کشوری را قبضه و از هیچ جنایتی علیه دشمنان خود ترسی ندارد، مبارزەایست سنگین و دشوار. اما از این دشوارتر زمانیست که این رژیم همه امکانات فکری و تبلیغاتیاش را بکار گیرد تا سلطەی خود را بر حوزەهای نظامی و قدرت چنان نشان دهد که مردمان تحت حاکمیتاش بقبولاند که سیستم او، سیستمیست که حتا بر فکر و ذهن انسانها نیز مسلط است و جامعه را به زانو درآورده و نتیجتا قدرتش همیشگی و ابدیست.
این نوع از قدرت و سیستم مستبد، تلاش میکند که افراد و گروەهای مبارز را دچار ناامیدی کرده و در اعماق ذهنشان آنچنان تسلیم رژیم شوند که باور کنند که جز بازی کردن در چارچوب معیارهای رژیم ولایت فقیه هیچ فرصت دیگری برای فعالیت سیاسی و قیام وجود ندارد.
همانگونه که در هندوستان تحت سیطرەی بریتانیا، مردم را به این قناعت رسانده بودند که تنها در در زیر سایەی اقتدار بریتانیا و تداوم حکومت استعماری آن میتوانند به زندگی خود ادامه دهند یا در دیکتاتوری شوروی آنچکه شایع بود آن بود که اگر میخواهیم هرکاری را انجام دهیم باید با آگاهی برادر بزرگ آنرا انجام دهیم، حال نیز جمهوری اسلامی در تلاش است که این نوع فرهنگ را در جامعه ایجاد کند که تنها راه سیاست و مبارزه در چارچوب سیستمیست که ولی فقیه بر آن حاکم باشد.
بیشک در پیچ و خمهای مبارزه و قیام در چنین سیستمهایی که قصد دارند از هر طریقی اراده انسانِ انقلابی را به زانو درآورده و نابود کند، مبارزینی پیدا میشوند که از این همه فراز و نشیب مبارزه خسته و درمانده شوند، امری که غریب نیست و باید دانست که تواناییهای همه، یکسان و برابر نمیباشد و هر کسی دارای حد و مرزی از توانایی و ارادەست و به همین خاطر چنین افرادی در مقطعی از مبارزەشان نیرو و توان خود را از دست داده و ارادەشان را از دست میدهند، اما برای پنهان کردن شکستشان، دیگر مردمان و مبارزین را تشویق میکنند تا نحوه و دید مبارزاتیشان را از بیرون حکومت به درون حکومت منتقل کنند و در واقع شکست خود را به نام دیگری تئوریزه بکنند و میخواهند که با خود مبارزه ملتی را به قهر چاه ببرند.
اینگونه افراد که ممکن است اینجا و آنجا سربرآورند، از سویی قصد آن دارند که از سهولت مبارزه در سایەی رژیم ولایت فقیه بهرەها ببرند و هم سیمای مبارزاتی خود را داشته باشند، اما در واقع اینان موجوداتی هستند که سیمای مبارز و قیام را زشت میکنند و در هنگام طلوع آزادی، شکستأخوردگیشان بیشتر و بیشتر آشکار میشود.