کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

از رنج و رزم يک ملت تسليم‌ناپذير(ناصر ايرانپور)

15:41 - 27 دی 1391

ناصر ايرانپور
ـ به‌ مناسبت قتل ناجوانمردانه‌ی سه‌ پيکارگر زن کُرد در پاريس

ملتی هستم

می‌خواهم باور کنم، اما نمی‌دانم به‌ که‌،
می‌خواهم در صلح زيست کنم، اما نمی‌دانم با که‌،
می‌خواهم پی‌ريزم سرزمينم را، اما نمی‌دانم با که‌،
می‌خواهم آغاز کنم زندگی را، اما نمی‌دانم کجا،
می‌خواهم دادخواهی کنم، اما نمی‌دانم از که‌،
می‌خواهم فغان کنم، اما نمی‌دانم از چه‌،‌
می‌خواهم طغيان کنم، اما نمی‌دانم بر چه،‌
می‌خواهم نبرد کنم، اما نمی‌دانم عليه‌ که‌؛
چرا که‌ دشمنان من
متحجرند، نژادپرستند،
حق‌کشند، عدالت‌ستيزند،
دروغگويند، شيادند،
بی‌رحمند، دل‌سنگند،
خشنند، خشونت‌پرستند،
کوتاه‌ کلام
تهی از جوهر انسانی‌اند.
اما درد من
درد انسانيست،
بانگ من
بانگ آزاديست.
درد بسيار،
ناله‌ بسيار،
اما، اما اراده بالا،
يار‌ برای نبرد،
برای عدالت و آزادی،
برای رهائی ملی
نيز پرشمار.
در اين راه‌
چهار‌پاره‌ام کردند،
سيم خاردارم کردند،
تازه‌ از من خواستند بر آن صحه‌ گذارم،
اما کامياب نشدند،
در داخل هر کدام از اين پاره‌ها خردترم کردند، حق سروری بر آن را هم از من گرفتند،
تازه‌ از من خواستند، برسميتش شناسم،
اما انگيزه‌ برای رهائی در من خرد نشد،
در پاره‌ای انقال قرآنی‌ام کردند،
کشتار شيميايی‌ام کردند،
اما اراده‌ام در هم شکسته‌ نشد،
در پاره‌ای کشتار نژادی‌ام کردند،
کوهیام کردند، هزارهزار زندانی‌ام کردند،
اما عزمم برای مبارزه‌ سست نشد،
در پاره‌ای انکار هستی‌ام کردند،
از حقوق اوليه‌ محرومم ساختند،
بيگانه‌ام ناميدند،
اما رزمندگانم کم‌شمارتر نشدند،
در پاره‌ای به‌ نيرنگ خودی‌تر از خودی ناميدنم،
چنان خودی که‌ ديگر بر خود بيگانه‌ شوم و نهايتاً بر خود مهمان،
اما خودآگاهتر از خودی‌ها شدم و ميزبان‌تر از پيش در سرزمين خويش.
آيا چنين ملتی سزاوار تحسين نيست؟ آيا دشمنان آن سزاوار تقبيح نيستند؟

کدام ملت را می‌شناسيم که‌ همزمان با‌ چهار دولت قهار و نژادپرست در ستيز بوده‌ باشد و با سلاح و به‌ صلاح دو بلوک جهانی سلاخی شده‌ باشد، کشتارها و فجايع بزرگ را تجربه‌ کرده‌ باشد، اما روزبه‌روز به‌ غلظت مبارزه‌اش افزوده‌ باشد؟

کدام ملت را می‌شناسيم که‌ پيشروان و رهبران و نخبگان آن را چنين به‌ وسعت خارج از سرزمين آن به‌ قتل رسانده‌ باشند، پاريس، برلين، وين، تهران، آنکارا، دمشق، بغداد، ... را با خون رهبران آن آغشته‌ کرده‌ باشند، اما به‌ زانو درنيامده‌ باشد؟

و کدام ملت را می‌شناسيم که‌ دشمنانش چنين ناجوانمردانه‌ عمل کنند؛ مبارزانش به‌ گفتگو فراخوانده‌ و بعد کشتار شوند و اين نيز خللی تاريخی در مبارزه‌اش ايجاد نکرده‌ باشد؟

کدام ملت را می‌شناسيم که‌ زندانيان سياسی‌اش چنين پرشمار باشند، از پتانسيل بالفعل چنين بالای مبارزاتی هم برای نبرد در کوه‌ و شوريدن در شهر برخوردار باشد؟

کدام ملت را می‌شناسيم که‌ زنان چنين مبارزی داشته‌ باشد و گروه‌ زيادی از آنها دو دهه‌ در زندان برای حقوق ملتشان رزميده‌ باشند؟

در پايان اين گراميداشت‌ ياد همه‌ی مبارزان جانباخته‌ی کردستان، بلاخص ياد سه‌ مبارز زن کُرد، خانم سکينه جان سز از بنيانگزاران و رهبران حزب کارگران کردستان و کسی که‌ 20 سال در زندانهای ترکيه‌ استقامت نمود، خانم ليلا سويلمز، مبارز عرصه‌ی زنان و خانم فيدان دوغان، نماينده کنگره ملی کردستان در پاريس، که‌ در دفتر مرکز اطلاعات کردستان در پاريس توسط جنايتکارانی ناشناس ترور شدند، گرامی باد و راهشان پررهرو.
اين ترور نه‌ تنها نشانه‌ی شقاوت دشمنان ملت کُرد، بلکه‌ همچنين دلالتی بر رعب و وحشت آنان از رشد مبارزه‌ی رهائيبخش ملی آن و نتايج آن نيز است.

١٥ ژانويه‌ ٢٠١٣