علی بازیار
از تمام دوستان عزیزی که با پدیده اعتیاد دست و پنجه نرم کرده و درگیرند تقاضا دارم این نوشته را بخوانند و حقوق خود را پاس دارند تا کمتر آسیب ببینند.
کاش هرگز ندانی بیاحترامی چه بیدادی به پا میکند! و میدانستی احترام و حرمت به آب روها چه آبادگر است! وحشیترین و خطرناکترین انسانها را اگر از محاصره حلقه احتیاجاتش درآورده میان جامعهای متمدن حرمت بگذاری به سرعت مهارتهای اجتماعی را که تو عمری صرف فراگیریشان کردهای، در مدتی بسیار کم فرا گرفته و به کار میبندد.
و دریغا .....
آنچه که در ایران مخصوصا و دنیای کنونی در کل به کرات مشاهده میشود و میشود، عکس آبادانی مورد اشاره و عین ویران گریست. سر بازار کافیست یک آن حواست پرت شود تا برچسب زنندهای که این روزها از دانههای خاک بیشترند انگار، برچسبی به پشتت زده .. در معرض انگشتان اشاره شهری قرار گیری که اکثریت قریب به اتفاقشان یک دلیل دارند برای اینکار:
انحراف توجهها از ضعف بسیار بزرگتر خود برای مدتی محدود!
هیچ انسانی بدون ضعف نیست اما کم و زیاد و بزرگ و کوچک و نهان و عیان دارد و به تعداد انسانهای روی زمین ضعف و کاستی وجود دارد. در جامعهای آن چنان یک قاتل زنجیرهای، یک دزد اموال مردم در لباس دلال، یک بیمار روانی متجاوز به کودکان، هیولای شوهری فاشیست میتوانند به راحتی و بدون هیچ دغدغهای در میان مردم و فعالیتهای اجتماعی شرکت کرده و هویت واقعی خود را کاملاً پنهان کنند!
یک زن اما: در چنان جامعهای ذاتا شرم است و اگر شرم پیکرش را نپوشاند باید به فجیعترین وضع ممکن سنگباران شود برای عبرت همجنسان شرمآور دیگرش!
یک سیگاری بدبختی که چون دماغ پینیکیو سیگارش را بر لب دارد اما، از فیلتر پیشداوریهای کوتهبینان و تنگنظران و صاحبان ابر ضعفها:
به احتمال نود و نه درصد یا قطعا معتاد است!
و معتاد انگل!
دزد!
آدمکش!
براحتی میشود با نگاهی کوتاه به وضعیت معتادین و جایگاهشان در فرهنگ یک ملت، ارزش واقعی آن ملت را تخمین زد!
ملت و جامعهای که معتادهای خود را بجای دلداری و در آغوش کشیدن، انگل تعریف کرده، به دزدی و قتل و جنایت و امید دارد میتواند خودش هم در میان ملتهای دنیا انگل باشد!
درد یک معتاد مواد نیست! شخص معتاد پیش از اعتیاد بدون مواد سر و مر و گنده زندگی میکرده است و باتلاق پر از تباهی و عاری از یک حلقه عاطفه و دوستی جامعه آن قدر کالبدش را در معرض فشار و پرس گذاشته که پیش از آنکه استخوانهایش را خرد کند جانش را برداشته و به گوشهای خزیده..
اشخاص بسیار حساس و عاطفی بسیار زود به بیماری اعتیاد گرفتار میشوند! آنها بیشتر از بقیه به عشق نیاز دارند به زندگی به رویا به آدم بودن و در خلا آنها نادانسته و در یک لحظه به عمق چاهی میفتند که بیرون آمدن از ان محال و یا بسیار زمانبر خواهد بود...
پروفسورهای غربی آن حساسیت و عاطفیبودن را بیماری تعریف کرده و مدام میگویند بیماری اعتیاد پیش از معتادشدن هم با شخص بوده و مواد پنج درصد بیماری است!
وای به حال بیچارهای که مهر اعتیاد بر پیشانیش خورده باشد و هنوز در جامعه ایرانی در قید حیات و تعامل با محیطش باشد و هنوز نتوانسته باشد انگشتان اشاره به سمت رسواییش را یک به یک در ذهن خود شکسته و با ایمان به انسانیت خود قیچی کرده باشد.
در حین مطالعه نوشتهها و مقالات و به محض مشاهده خرده فرمایشهایی بچگانه و بیمارگونه در مورد معتادین، صدها نفر از این انسانهای مظلوم و قربانی از نظرم میگذرد که تا لبه چاه بالا آمده و با دیدن این قضاوتهای احمقانهای که تمام آسیبهای زندگی رباتیک و مدرنیسم را به پای شخص معتاد نوشته هر لحظه به دارش میکشد ... پشیمان شده و باز به عمق چاه شیرجه بردهاند!
حتم دارم همه میدانند که انسانهایی صد برابر بدتر از معتاد این روزها به خاطر معتاد نبودنشان هر لحظه به خود مدالی بخشیده و همه را گرزی کردهاند برای ضربه واردکردن بر پیکرهایی که پیشتر ضربات اجتماع به کمایشان برده است!
محض اطلاع دوستان بزرگوار دیگری هم که که محترم بودن ذاتی خودشان مانع از آن شده که با حمله به معتاد خود را رسوا کنند اما در هنگام حمله به واردکنندگان و ساقیان به اصطلاح، تا جایی پیش میروند که خوانندگان دایمی خود را در بهت و حیرت فرو میبرند باید عرض کنم:
من هم چون شما آنها را مجرم دانسته اما به روشنی میدانم که حتی اگر آنها وارد نکنند و شما فرماندار شهر باشید مجبورید خودتان وارد کنید! با وارد نکردن مشکل خط نخورده و فاجعه تازه شروع میشود! آمار جنایات بالا میرود وزنههای تاثیرگذار اجتماعی تا حد نابودی سقوط میکنند آموزش جامعه دستخوش فراز و نشیب و هزار مشکل دیگر بوجود میاید..
وارد نکردن نفی است و چشم فروبستن و به گمان خود رخت بربستن مشکل!
دوست عزیز مطمئن باش کاپیتالیسم به شدت در حال سقوط است و شما هم دیر یا زود مجبور خواهید شد در افکار اساسیتان تجدیدنظر کنید و اگر نه خود یا فرزندتان را معتاد شده به حساب بیارید. چون اعتیاد به شدت در حال گستردن بال سیاهش بر تمام جامعه است و اگر مدرنیسم دوام بیاورد بخشی جداییناپذیر از آن خواهد شد!
مشکل اصلی اما خلا عاطفه است در جامعه و فردگرایی احمقانه غربی.
ذبح کردن بافت اجتماعی و از هم بریدن بندهایی که پیشتر انسانها را به هم وصل کرده و به محض به زانو در آمدن یکی بقیه را چنان به تکاپو و امیداشت که حتی پیشتر از پیش سرش را بلند میکردند و اکنون دقیقا بر عکس!
آنهایی که امروزه هیچ سیبلی را برای شلیک خشم و عقدهها و هیولاهای خرد و درشت درونشان نیافته و یا یافته و جرات نکردهاند اما به سمت کم توانترین قشر جامعه که مثل کودکان به حمایت احتیاج دارند با خیال راحت شلیک میکنند:
احمدینژادها، رفسنجانیها، فلاحیانها،شریعتمداریها را بیشتر به خاطر میآورند.
متأسفانه در کوردستان هم معتادها از دید عامه مورد قضاوت گرفته و همین قضاوت غلط میان روشنفکرانش هم نفوذ کرده و انگار پذیرفته شده است.
کوردستان با دست خالی هم حتی میتواند و حق دارد تمام خاورمیانه را به خاطر فاشیسمش مواخذه کرده، شرمنده کند و حال متاسفانه باید اذغان کرد که دیدگاه و افکار جامعه و روشنفکرانش نسبت به اعتیاد و شخص معتاد تا حد زیادی فاشیستی بوده و هر روز فاشیستیتر میشود!
این ملت ستمدیده باید به هر طریق ممکن به این نتیجه برسد که اعتیاد جرم نیست و محکوم کردن یک شخص معتاد صرفا به خاطر اعتیادش ظلم بسیار بزرگی است در حق او که خود قربانی میباشد و مجرم اصلی در واقع ساز و کارهای زندگی مدرن است.
اعتیاد بسیار پیچیدهتر و نیرومندتر از آن است که بتوان با چززکردنش جامعه را از عوارض سنگینش مصون نگه داشت.
اگر آغوشی گرم، شعری زیبا، چتری از حمایت، حسی از امید، شوقی از فردا داری آن را به شخص معتاد ببخش و اگر نه لطف کن در این مورد خاص کمتر اظهارنظر کرده و به دست متخصصینش بسپار.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد
از تمام دوستان عزیزی که با پدیده اعتیاد دست و پنجه نرم کرده و درگیرند تقاضا دارم این نوشته را بخوانند و حقوق خود را پاس دارند تا کمتر آسیب ببینند.
کاش هرگز ندانی بیاحترامی چه بیدادی به پا میکند! و میدانستی احترام و حرمت به آب روها چه آبادگر است! وحشیترین و خطرناکترین انسانها را اگر از محاصره حلقه احتیاجاتش درآورده میان جامعهای متمدن حرمت بگذاری به سرعت مهارتهای اجتماعی را که تو عمری صرف فراگیریشان کردهای، در مدتی بسیار کم فرا گرفته و به کار میبندد.
و دریغا .....
آنچه که در ایران مخصوصا و دنیای کنونی در کل به کرات مشاهده میشود و میشود، عکس آبادانی مورد اشاره و عین ویران گریست. سر بازار کافیست یک آن حواست پرت شود تا برچسب زنندهای که این روزها از دانههای خاک بیشترند انگار، برچسبی به پشتت زده .. در معرض انگشتان اشاره شهری قرار گیری که اکثریت قریب به اتفاقشان یک دلیل دارند برای اینکار:
انحراف توجهها از ضعف بسیار بزرگتر خود برای مدتی محدود!
هیچ انسانی بدون ضعف نیست اما کم و زیاد و بزرگ و کوچک و نهان و عیان دارد و به تعداد انسانهای روی زمین ضعف و کاستی وجود دارد. در جامعهای آن چنان یک قاتل زنجیرهای، یک دزد اموال مردم در لباس دلال، یک بیمار روانی متجاوز به کودکان، هیولای شوهری فاشیست میتوانند به راحتی و بدون هیچ دغدغهای در میان مردم و فعالیتهای اجتماعی شرکت کرده و هویت واقعی خود را کاملاً پنهان کنند!
یک زن اما: در چنان جامعهای ذاتا شرم است و اگر شرم پیکرش را نپوشاند باید به فجیعترین وضع ممکن سنگباران شود برای عبرت همجنسان شرمآور دیگرش!
یک سیگاری بدبختی که چون دماغ پینیکیو سیگارش را بر لب دارد اما، از فیلتر پیشداوریهای کوتهبینان و تنگنظران و صاحبان ابر ضعفها:
به احتمال نود و نه درصد یا قطعا معتاد است!
و معتاد انگل!
دزد!
آدمکش!
براحتی میشود با نگاهی کوتاه به وضعیت معتادین و جایگاهشان در فرهنگ یک ملت، ارزش واقعی آن ملت را تخمین زد!
ملت و جامعهای که معتادهای خود را بجای دلداری و در آغوش کشیدن، انگل تعریف کرده، به دزدی و قتل و جنایت و امید دارد میتواند خودش هم در میان ملتهای دنیا انگل باشد!
درد یک معتاد مواد نیست! شخص معتاد پیش از اعتیاد بدون مواد سر و مر و گنده زندگی میکرده است و باتلاق پر از تباهی و عاری از یک حلقه عاطفه و دوستی جامعه آن قدر کالبدش را در معرض فشار و پرس گذاشته که پیش از آنکه استخوانهایش را خرد کند جانش را برداشته و به گوشهای خزیده..
اشخاص بسیار حساس و عاطفی بسیار زود به بیماری اعتیاد گرفتار میشوند! آنها بیشتر از بقیه به عشق نیاز دارند به زندگی به رویا به آدم بودن و در خلا آنها نادانسته و در یک لحظه به عمق چاهی میفتند که بیرون آمدن از ان محال و یا بسیار زمانبر خواهد بود...
پروفسورهای غربی آن حساسیت و عاطفیبودن را بیماری تعریف کرده و مدام میگویند بیماری اعتیاد پیش از معتادشدن هم با شخص بوده و مواد پنج درصد بیماری است!
وای به حال بیچارهای که مهر اعتیاد بر پیشانیش خورده باشد و هنوز در جامعه ایرانی در قید حیات و تعامل با محیطش باشد و هنوز نتوانسته باشد انگشتان اشاره به سمت رسواییش را یک به یک در ذهن خود شکسته و با ایمان به انسانیت خود قیچی کرده باشد.
در حین مطالعه نوشتهها و مقالات و به محض مشاهده خرده فرمایشهایی بچگانه و بیمارگونه در مورد معتادین، صدها نفر از این انسانهای مظلوم و قربانی از نظرم میگذرد که تا لبه چاه بالا آمده و با دیدن این قضاوتهای احمقانهای که تمام آسیبهای زندگی رباتیک و مدرنیسم را به پای شخص معتاد نوشته هر لحظه به دارش میکشد ... پشیمان شده و باز به عمق چاه شیرجه بردهاند!
حتم دارم همه میدانند که انسانهایی صد برابر بدتر از معتاد این روزها به خاطر معتاد نبودنشان هر لحظه به خود مدالی بخشیده و همه را گرزی کردهاند برای ضربه واردکردن بر پیکرهایی که پیشتر ضربات اجتماع به کمایشان برده است!
محض اطلاع دوستان بزرگوار دیگری هم که که محترم بودن ذاتی خودشان مانع از آن شده که با حمله به معتاد خود را رسوا کنند اما در هنگام حمله به واردکنندگان و ساقیان به اصطلاح، تا جایی پیش میروند که خوانندگان دایمی خود را در بهت و حیرت فرو میبرند باید عرض کنم:
من هم چون شما آنها را مجرم دانسته اما به روشنی میدانم که حتی اگر آنها وارد نکنند و شما فرماندار شهر باشید مجبورید خودتان وارد کنید! با وارد نکردن مشکل خط نخورده و فاجعه تازه شروع میشود! آمار جنایات بالا میرود وزنههای تاثیرگذار اجتماعی تا حد نابودی سقوط میکنند آموزش جامعه دستخوش فراز و نشیب و هزار مشکل دیگر بوجود میاید..
وارد نکردن نفی است و چشم فروبستن و به گمان خود رخت بربستن مشکل!
دوست عزیز مطمئن باش کاپیتالیسم به شدت در حال سقوط است و شما هم دیر یا زود مجبور خواهید شد در افکار اساسیتان تجدیدنظر کنید و اگر نه خود یا فرزندتان را معتاد شده به حساب بیارید. چون اعتیاد به شدت در حال گستردن بال سیاهش بر تمام جامعه است و اگر مدرنیسم دوام بیاورد بخشی جداییناپذیر از آن خواهد شد!
مشکل اصلی اما خلا عاطفه است در جامعه و فردگرایی احمقانه غربی.
ذبح کردن بافت اجتماعی و از هم بریدن بندهایی که پیشتر انسانها را به هم وصل کرده و به محض به زانو در آمدن یکی بقیه را چنان به تکاپو و امیداشت که حتی پیشتر از پیش سرش را بلند میکردند و اکنون دقیقا بر عکس!
آنهایی که امروزه هیچ سیبلی را برای شلیک خشم و عقدهها و هیولاهای خرد و درشت درونشان نیافته و یا یافته و جرات نکردهاند اما به سمت کم توانترین قشر جامعه که مثل کودکان به حمایت احتیاج دارند با خیال راحت شلیک میکنند:
احمدینژادها، رفسنجانیها، فلاحیانها،شریعتمداریها را بیشتر به خاطر میآورند.
متأسفانه در کوردستان هم معتادها از دید عامه مورد قضاوت گرفته و همین قضاوت غلط میان روشنفکرانش هم نفوذ کرده و انگار پذیرفته شده است.
کوردستان با دست خالی هم حتی میتواند و حق دارد تمام خاورمیانه را به خاطر فاشیسمش مواخذه کرده، شرمنده کند و حال متاسفانه باید اذغان کرد که دیدگاه و افکار جامعه و روشنفکرانش نسبت به اعتیاد و شخص معتاد تا حد زیادی فاشیستی بوده و هر روز فاشیستیتر میشود!
این ملت ستمدیده باید به هر طریق ممکن به این نتیجه برسد که اعتیاد جرم نیست و محکوم کردن یک شخص معتاد صرفا به خاطر اعتیادش ظلم بسیار بزرگی است در حق او که خود قربانی میباشد و مجرم اصلی در واقع ساز و کارهای زندگی مدرن است.
اعتیاد بسیار پیچیدهتر و نیرومندتر از آن است که بتوان با چززکردنش جامعه را از عوارض سنگینش مصون نگه داشت.
اگر آغوشی گرم، شعری زیبا، چتری از حمایت، حسی از امید، شوقی از فردا داری آن را به شخص معتاد ببخش و اگر نه لطف کن در این مورد خاص کمتر اظهارنظر کرده و به دست متخصصینش بسپار.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد