کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

بحث انتخابات آزاد ومانع ولایت مطلقه فقیه(پیغام حشمتی)

15:18 - 22 فروردین 1392

پیغام حشمتی

در یک جامعه آزاد و دموکراتیک انتخابات ابزاریست برای انتخاب نمایندگان پارلمان، ریاست جمهور و غیره با حاکمیت مردم انتخابات یک ابزار در هسته مرکزی یک جامعه‌ی دموکراتیک برای تحقق بخشیدن به خواسته‌های مردم آن جامعه می‌باشد.

انتخابات، ابزاریست که به مردم یک کشور فرصتی را مهیا می‌کند که از میان اهداف و سیاست‌های اعلام شده توسط احزاب و افراد مستقل نامزدهای انتخابی، آزادانه انتخاب کنند که، کدامین فرد یا افرادی، و از کدامین حزب، نمایندگی مردم را خواهند داشت که اهداف و نظریات آنان را تحقق بخشند و دمکراسی ترکیبی از آزادی‌ها، انتخابات، مسئولیت‌هایی است برای واقعیت بخشیدن به خواسته‌های مردم. برای رسیدن به این اهداف و خواسته‌ها، در سال ۱۹۹۴ در یکصد و پنجاه و چهارمین اجلاس شورای اتحادیه بین‌المجالس در پاریس، تعریف اعلامیه انتخابات آزاد و منصفانه تصویب شده. در این تصویب‌نامه آمده است، شورا با تاکید بر اهمیت اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی که مقرر می‌دارند که اقتدار حکومت باید به موجب انتخابات ادواری و آزاد به اراده مردم متکی باشد.
اصول اساسی راجع به انتخابات آزاد توسط کشور‌ها تصویب و تایید و در اسناد جهانی و منطقه‌ای ثبت شد، که از آن جمله می‌توان حق مشارکت مستقیم یا غیر‌مستقیم همه افراد در اداره کشور از طریق نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده‌اند، حق رای دادن در انتخاباتی که با رای‌گیری مخفی انجام می‌شود، برخورداری از شرایط برابر برای نامزد شدن و بیان دیدگاه‌های سیاسی خود به صورت انفرادی یا گروهی را بیان کرد.

در کل انتخابات تجلی دخالت و مشارکت آزادانه‌ی مردم در زندگی سیاسی و اجتمایی خود و ابزاریست برای اعمال اراده و حاکمیت آنها و پیش شرط امکان تحقق آن، وجود احزاب، سازمان‌ها، سندیکاها ومطبوعات مستقل و حق انتخاب کردن و انتخاب‌شدن برای عموم مردم از هر قشری در جامعه است. این پیش شرط‌ها تضمین‌های تجلی اراده مردم است و بدون آنها انتخابات آزاد وجود ندارد. براین اساس در کشوری که قانون اساسی آن توجیه‌گر انتصابات رهبر و نهاد‌های زیر مجموعه رهبریست، دیگر حق انتخاب و مشارکت مردم در سرنوشت خویش جایگاهی نمی‌تواند داشته باشد، و این با اعمال اراده مردم و حاکمیت آنها در تضاد است.
بنیان قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی بر اصل ولایت مطلقه فقیه استوار است که اصل دوم قانون اساسی آشکارا بیان داشته که حاکمیت از آن خداست و در اصل پنجم آمده است که ولی فقیه حاکمیت خدا را اجرا می‌کند.

بر اساس همین قانون اساسی است که بعد از به اصطلاح انتخاب رییس‌جمهور توسط آرا مردم که در ابتدا باید از سوی شورای نگهبان منتخب ولایت فقیه تایید صلاحیت شود ، امضا و تنفیذ رهبر که همان ولی فقیه است لازم می‌باشد.
خمینی در انتصاب بازرگان به عنوان نخست‌وزیر وفت به صراحت اعلام کرد: من به واسطه‌ی ولایتی که از طرف شارع مقدس دارم ایشان را حاکم قرار دادم. همچنین به هنگام تنفیذ ریاست‌جمهوری بنی‌صدر، آشکارا مشروعیت انتخاب بنی‌صدر را مشروط به تایید و نصب ولی فقیه جامع‌الشرایط کرد.

خمینی اعلام کرد: بر اساس آن که ملت ایران با اکثریت قاطع بنی‌صدر را به ریاست جمهوری برگزیده‌اند و بر حسب آن که مشروعیت آن باید به نصب فقیه جامع‌الشرایط باشد، بنده به موجب این حکم رای ملت را تنفیذ و بنی‌صدر را به این سمت منصوب نمودم .
امروز نیز به شکل آشکاری‌می‌بینیم که خامنه‌ای حکم حکومتی و دستور مقام ولایت فقیه را بر راس تمامی‌بنیادهای حقوقی قانون اساسی جمهوری اسلامی و بر راس همه‌ی مفررات دستگا‌های دولتی و ساختار قدرت قرار داده است. امروز خامنه‌ای درمقام ولی فقیه و جانشین خدا برای سرکوب جنبش اعتراضی و کنار نهادن حتی همراهان خود ازاریکه قدرت و یکته تازی در راس قدرت در برابر کمترین و ابتدایی‌ترین خواست قانونی مردم ایستادگی می‌کند. امروز دستگاه اجرایی دولت در اختیار ولایت فقیه است.

فرماندهی عالی ارگان‌های نظامی و انتظامی و امنیتی در اختیار اوست و ارگان‌های نظامی و انتظامی و امنیتی دیگر ارگان‌های صرفا نظامی و امنیتی نیستند. این نهادها زیر چتر حمایت ولی فقیه منابع اقتصادی، پروژه‌های صنعتی، تولیدی، وارداتی و صادراتی را در اختیار دارند و نهادها و بنیادهای وابسته به بیت رهبری و دولت و سپاه و وزارت اطلاعات و بسیاری از نهادها، دارای منافع اقتصادی معین و حلقه‌های روابط قدرت بوده و از این راه به دستگاه ولایت فقیه متصل بوده و اوامر ولایت فقیه را در راس تمامی قوانین قرار داده و درنتیجه خواسته‌های او درتمامی تصمیمات کشوری و لشگری و پارلمانی و نتایج انتخابات تجلی می‌یابد .

بعد از کودتای انتخاباتی و امنیتی کردن انتخابات مجلس از طرف ولی فقیه شعار انتخابات آزاد در این برهه زمانی و برای انتخابات ریاست جمهوری سخنی بی محتواست. انتقال به دوره جدید بدون تغییر در فلسفه سیاسی و طرح شعارهای راهگشا ممکن نخواهد بود.

رژیم ولایت فقیه در فضای نیمه باز مرگ خود را می‌بیند و با تمام قوا در برابر آن ایستاده است. حاکمان فعلی و قبلی نظام می‌دانند اگر کوچک‌ترین روزنه‌ای بر روی مردم باز کنند مساوی با انفجار مردم و نابودی آنان خواهد بود. این آن چیزی است که خامنه‌ای و یارانش از آن وحشت دارند چون به خوبی می‌دانند باز کردن هر روزنه‌ای هر چند کوچک مبدل به نیروئی بنیان کن خواهد شد و به معنای ویرانی کل نظام است. بدین خاطر است که حکومت‌گران نظام ولائی اجازه باز شدن هیچ فضائی را نخواهند داد.

شعار انتخابات آزاد نمی‌تواند باعث دگرگونی و تغییری در رفتار استبداد دینی حاکم بر سرزمین‌مان ایجاد نماید. انتخابات آزاد ابزاری است برای تائید حاکمیت موجود و نه تغییر آن که در اکثر کشورهای دیکتاتوری قابل تائید است. انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری شکل جدیدی را در جنگ قدرت به نمایش گذاشته. وجود قوانین انتخاباتی غیردموکراتیک در قانون اساسی و ادعای حاکمیت ازسوی ولایت فقیه، و اختلافات شدت یافته جهت تصاحب قدرت از سوی دیگر تنها امکان حضور اقلیتی خاص از مردم جامعه را جهت کاندید‌شدن میسر گردانیده است.

اقلیتی که ولایت مطلقه فقیه را پذیرفته و اصول مندرج در فصل هشتم قانون اساسی شامل: اصول یکصد و هفت و هشت و نه و ده و یازده را مقدس و غیرقابل تغییری می‌پندارند. هر چه به زمان انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می‌شویم، وسوسه حضور دوباره در قدرت حتی به عنوان عروسک، یکدم گریبان رانده‌شدگان از قدرت را رها نمی‌کند.

ولایت مطلقه فقیه در جستجوی رئیس جمهوریست که تابع فرامین او باشد که همانند احمدی‌نژاد در بین راه ادعای قدرت ننماید. امروز جنگ قدرت بین احمدی‌نژاد و خامنه‌ای و محافظه‌کاران طرفدار او در رأس قدرت سیاسی به حادترن شکل خود هم به شکل علنی و هم پشت پرده رسیده است و اگر مصالحه‌ای در کار باشد، مصالحه باید بدون تردید به نفع احمدی‌نژاد بوده و کاندیدای باند احمدی‌نژاد باید از صافی شورای نگهبان بگذرد و در این صورت مهندسی انتخابات مشکل ساز خواهد بود؛ چون با افشاگری‌هایی از نوع افشاگری‌های احمدی‌نژاد روبرو خواهند شد که برای رژیم بسیار هزینه‌ساز خواهند بود. ازسویی وضعیت کنونی باعث تنزل کامل جایگاه خامنه‌ای از ولایت فقیه به یکی از باندهای قدرت شده است. چنین نزولی باعث بی‌خاصیت‌شدن کامل حاکمیت رهبری می شود.

بدون شک اکنون خامنه‌ای و یارانش بهتر از هر کس و هر زمان دیگری می‌دانند که دوران طلایشان بسر رسیده است. بی جهت نیست که آن‌ها برای قدرت بخشیدن مطلق به مقام ولایت فقیه، و بدین سان حفظ موقعیت خود درحاکمیت، به داستان‌سرایی و افسانه‌پردازی روی آورده‌اند.

و براین اصل است که حتی بخشی از رانده شده‌گان از ساختار قدرت سیاسی پیشنهادهایی برای حفظ نظام به خامنه‌ای می‌دهند و به طور غیرمستقیم گوشزد می‌کنند که تا فرصت باقیست با توجه به بحران داخلی و خارجی کشور و با عبرت‌گیری از اوضاع اخیر منطقه شیوه‌حکومت‌داری را تغییر داده و در حقیقت سلطنت کند و نه حکومت. آیا با شرط وجود ولی فقیه با سیستم قدرتی فردی که بر تمام قوا نظارت و دخالت دارد، آیا حاکمیت مردم ممکن است؟ ولایت مطلقه فقیه تضاد اصلی جامعه ایران است.

ولایت فقیه و جمهوریت نافی یکدیگر و مانع الجمع اند و تاریخ سی و اندی سال حاکمیت ولایت فقیه خود بهترین گواه این واقعیت است.‌‌باید از رژیم جمهوری اسلامی و ولایت فقیه گذر کرد تا حاکمیت غصب شده مردم به مردم برگردانده شود. باید بازی انتخابات را متوقف کرد. باید مردم از خموشی بیدار شوند. زمان کوتاه است و فرصت کم. باید دیکتاتوری را مهار کرد ،وگرنه این بازی ادامه خواهد داشت.

محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وب‌سایت کوردستان‌میدیا نمی‌باشد