کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

بنیادگرایی دینی ونظام سیاسی (پیغام حشمتی)

18:32 - 7 اردیبهشت 1392

پیغام حشمتی

 
اعلاميه جهانى حقوق بشر برگرفته از تجربه هاى بلند مدت بشر بر كره زمین است وبا توجه به تجارب دينى کسب شده یک دستاورد دينى نيست بلكه كاملاً فكرى, عرفى, وتجربی است و به زندگى دنيوى  مرتبط می باشد وهراساندن آدمی ازآتش جهنم وپاداش های بهشتی مبناى تصویب قوانین براى دول قرارنگرفته، ارزشهاى حقوق شهروندى در نظامات دولت / ملت اساس وپایه ی اعلاميه جهانى حقوق بشررا تشكيل مى دهد كه ازریشه با احكام شرع همخوانی ندارد. درهماهنگی حقوق بشر و حقوق شهروندى و نظام دولت / ملت است كه ارزش های انسان معنا مى يابد. اين نتایج ,همان نتیجه انديشيدن انسان است كه نظام سياسى او را متحول می سازد. 

 درتفکرواندیشه فلسفى پرسش و شناخت حاکم می باشد حال که یک انسان دین گرا پیشاپیش به شناخت رسیده است پس دلیلی برای  پرسش وجود ندارد. بنیادگرایان دینی, دین خود را تنها مرجع کامل وبی عیب نشان داده وانسان را به پیروی بدون پرسش و نقد آن و درنتیجه تن دادن کورکورانه به خواسته های آنان فرا میخوانند, حال آنکه سرچشمه و منشأ ادیان ومذاهب گونه ای عجز و ناتوانی و نقص و نیازدرآدمی بوجود آورده است.  نظامها و نهادهای دینی, اقتدار و مشروعیت خود را از آسمان و غیب می گیرند. بنابراین برای تدوام و تثبیت اقتدار خود می بایست غیب و آسمان را مقدس نشان بدهند و در تثبیت حیطه های مقدس و بسط و گسترش آن بکوشند. احترام بنیادگرایان دینی به مقدسات نه به خاطر مقدس و غیبی بودن آن پدیده ها ؛ بلکه در واقع پاسخ نیازآنها برای تثبیت اقتدار و مشروعیت خودشان می باشد و این از طریق اشاعه ترس از نقد دین ومذهب امکان می یابد.دین درنماد ايدئولوژى مجموعه ای ازاحكام و اصول است كه بر پيامبربوسیله وحى از سوى خداوند نازل شده وازآنجائيكه پاسخ  مسائل و امورمربوط به دنیا وآخرت بوده, درنتيجه بدون تغییروثابت باقى مى ماند و این با اندیشه وتجربه وعرف بشری درتضاد می باشد.

ادیان بزرگ كه هرکدام دربرهه اى از تاريخ ودرجغرافیای خاص بر ذهن انسان سيطره داشتند و تسلط هریک بر ساختار قدرت سياسى موجب كشتار دينى ومذهبی بی شماری شده, که این موضوع امروز نیزادامه دارد. هريك ازاديان ادعای انحصارحقيقت وهدايت بشر به سوى رستگارى را داشته و برپایه این ادعا ست كه تسلط برقدرت سياسى وادغام دين قدسانى شده با نظام سياسى موضوعى شد بلامانع. پایه واساسی كه با توسل به آن بايد راه رستگارى را هموار ساخت.

اما نتایج آن نه رستگارى آدمی بلكه قتلگاهی بر زمین ایجاد کرد و موجب كشتار وسيع منتقدان ودگرانديشان شد. بنیادگرایی دینی ومذهبی دامنه و خصلتی جهانی دارد و تنها به  اسلام محدود نمی‌شود. با این اصل که امروزه در راس آن اسلام گرایی و شاخه های مختلف بظاهرمصمم و متعهد آن مانند حاکمیت اسلامی ایران, حزب‌الله, القاعده‌, وهابیون, اخوان‌المسلمین, طالبان وغیره قرار دارند، اما تقلیل بنیادگرایی دینی ومذهبی به یکی از ادیان ، نگرش وبیانی بی پایه واساس است واین درتمام ادیان موجود درجهان در طول تاریخ تجربه شده واکنون نیزقابل رویت می باشد. اديان مدعى هدايت و رستگارى بشر براى عملى ساختن اين منظورمى بايست به قدرت سياسى براى پيشبرد امررستگارى, چیره گشته و اين چیرگی درایران بعد ازدوران ساسانى بوده که بعد ازانقلاب اسلامى ايران، شدت یافت و حاكميت دين بر شئون زندگى مردم چيره گشت. با فروپاشی دولت ساسانى و فتح ايران توسط اعراب تاریخ اسلامی ايران آغاز وارزشهاى اسلامى بر همه شئون زندگى ایرانیان سایه افکند.

اين ارزشها در قالب ارزشهاى دينى دوران باستان پی ریزی گردید و با رویارویی با فلسفه يوناني تأثيرش به انقياد درآوردن فلسفه دراسلام بود واکنون گسترش حیطه های مقدس به حدی افزایش یافته است که نه تنها خدا, قرآن, پیامبر, ائمه و کتابهای دینی دیگررا دربرگرفته, بلکه پرسش ونقد نسبت به خمینی و خامنه ای وآیت الله های دیگر حاکم برقدرت نیزمشمول مجازات می باشد.
احکام وفقه باستانی حاکم برایران زندان, شکنجه, سنگسار, تجاوز, قصاص, مجازات اقلیتهای مذهبی, توهین وتبعیض نسبت به زنان, صدور و اجرای حکم ارتداد واعدام وغیره را زشت و ناپسند نپنداشته وهمسان با عبادت خدا میداند. از بدو انقلاب اسلامی درایران حاکمان دینی ومذهبی با نام خدا, پیغمبر و امامانشان برجان و مال و ناموس مردم سایه افکندند وخود را خدایان زمینی, صاحبان اصلی تقدس و غیب قلمداد میکنند. حال تکلیف مردم با دین ومذهبی که نماینده و سخنگوی آن خدایان زمینی می باشند چیست؟معتقد بودن مردم به دین و شرکت آنان در انقلاب ۵۷ ایران, به معنای پذیرش حکومت دینی نبوده است. درک این موضوع ازطریقه حکومت کردن حاکمان دینی نظام بر مردم و ابزاری که برای آن‌به‌کار می‌‌برد، آسان است. حاکمان اسلامی نظام از بدو حاکمیت, با استفاده از ابزار تزویر و دروغ و ریا و با بکارگیری حربه چماق, اسلحه, زندان شکنجه واعدام توانسته‌اند تا به امروز حکومت کنند و درطول این سی واندی سال حاکمیت هر روز نسبت به گذشته به ظاهر دینی تر شده است. این طریقه حکومت کردن و معدوم ساختن دگراندیشان و منتقدان دینی وحکومتی خود نشاندهنده این واقعیت است که پایبندی مردم ایران به حکومت دینی تا چه اندازه می‌تواند ادعایی درست باشد.
ارائه كدامین تفسير و تأويل از دين اهمیتی در اصل موضوع ندارد بلكه دين بايد به جايگاه خود يعنى حوزه مدنى كشانده شود و از ادعاى منزلت رستگارى بشر و در پی آن غلبه بر نظام سیاسی منصرف گردد. تولد تفکرات نوین دراروپا كه اساس انديشيدن را همانند ساخت ارزشها و الگوهاى زندگى اجتماعى هدف راه خود قرار داد, بر بى كفايتى دين بر امر رستگارى بشر در حوضه سیاست مهر تایید زد. در ايران نيز شرط عبور از ارزشهاى دين با هرتفسير و تأويل به ارزشهاى عرفى بر نظام سياسى, مستلزم آشنایی با منطق گذار از ارزشهاى دين به ارزشهاى عرفى است.
 
(اگر مردمان می توانستند... جای آزاد کردن بشریت، خود را آزاد کنند، کمک زیادی به آزادی بشر می کردند... الکساندر هرتسن)

محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وب‌سایت کوردستان‌میدیا نمی‌باشد