آمانج کردستانی
هنگامی که به بررسی آزادیخواهی ملتهای در بند و ستمدیده میپردازیم، میبینیم آنها همواره فرزندان ارزشمند و غیور خود را فدای آزادی و رهایی از بند اسارت کردهاند. که ملت کُرد نیز از این واقعیت مبرا نبوده و نیست و برای رهایی از اسارت و رسیدن به حق و حقوق مسلم خود شجاعترین و بهترین فرزندان آزادیخواه خود را قربانی رهایی از ستم و آزادی کرده است .
وقتی که انسان آزادیخواه و مبارز از همهی لذتهای زندگی دست شسته و برای رسیدن به آزادی مهمترین سرمایهی زندگی که همان جان خود است فدای رهایی و آزادگی میکند به راستی قابل احترام و ستایش هستند و باید از آنها تندیسی ساخت به عظمت اهدافشان تا فرزندان این مرز و بوم از این شهیدان در راه آزادی درس عشق و آزادی بیاموزند و همواره سنگردار آرمانهای آنها باشند و وظیفهی خود بدانند که از افتخارات خود و کسانی که در این راه جان فدا کردهاند قدردانی کنند و حافظ افکار و اندیشههای آنها باشند و این افکار و اندیشهها را به شکلی مستندتر برای فرزندان خود به یادگار بگذارند تا آنها بدانند که چه کسانی برای آزادی و خوشبختی آنها و ملتشان جان فشانی کردهاند و آنها هم پرچمدار این راه باشند.
دکتر محمد صادق شرفكندی، دبیركل حزب دمكرات كردستان ایران، روز ٢١ دیماهسال ١٣١٦ خورشیدی ( ١١ ژانویهسال ١٩٣٨ میلادی) در خانوادهایوطنپرست و میهندوست در روستایتهرهغه از توابع بوكان دیدهبهجهان گشود.
از همان دوران كودكیاز داشتن پدر محروم گردید و تحت سرپرستیو مراقبت برادر بزرگترش، یعنیشاعر بزرگ و میهن پرست كُرد مرحوم استاد عبدالرحمان شرفکندی ههژار قرار گرفت. دوران كودكیدكتر محمد صادق شرفكندی مصادف بود با گسترش مبارزات آزادیخوانهمردم كردستان و تأسیس جمهوریكردستان در شهر قهرمانپرور مهاباد.
از این رو توصیههاو رهنمودهایبرادر آگاهو انقلابیش به همراهبسیاریاز تصاویر و رخدادهایآن مرحلهاز تاریخ ،در فكر و اندیشهاو نقش بست.
تحصیلات دورهابتداییو متوسطه تا سال سوم دبیرستان را در شهر مهاباد به پایان رساند و در شهر تبریز به اخذ مدرک دیپلم نائل گردید.
سپس در دانشسرای عالی تهران در رشتهی شیمی پذیرفته شد و در آن دانشسرا مشغول به تحصیل شد و درسال ١٣٣٨ شمسی (١٩٥٩میلادی) موفق بهاخذ لیسانس در رشتهشیمیاز دانشسرایعالیتهران گردید.
سپس به عنوان دبیر شیمیدر شهرهایمهاباد و ارومیهبكار مشغول گردید و در تمامیسالهای تدریس به عنوان یک دبیر موفق همواره میدرخشید و بهمنظور پرورش و ارتقاء سطح معلومات دانشآموزان كردستان جدیت و فعالیت ویژهایاز خود نشان می داد. به طوری كهدانشآموزان و فارغ التحصیلان تحت تعلیم او در مراحل تحصیل موفق بودند و به مدارج عالی تحصیلی میرسیدند.
سرانجام ساواك دستگاه جاسوسی رژیم پهلوی به دلیل ترس از افکار روشنفکرانهی زنده یاد، او را همراهتعدادی از دبیران همفكر و همكارش به شهرهای مرکزی کشور از جمله اراک و کرج تبعید کردند.
دکتر محمد صادق شرفكندیدر سال ١٣٤٩ شمسی( ١٩٧٠میلادی) بهدانشگاهتربیت معلم منتقل شد و به عنوان آسیستار بخش شیمیاین دانشگاهمشغول به كار شد و به دلیل توانای و مهارت او در این رشته موفق به دریافت بورس تحصیلی از وزارت علوم گردید.
و در سال ١٣٥١ شمسی( ١٩٧٢ میلادی) با استفاده از بورس تحصیلی راهیكشور فرانسهگردید و پس از ٤ سال تحصیل در دانشگاهشمارهشش پاریس موفق بهاخذ درجهیدكترا در رشتهی شیمی (شیمی تجزیه) گردید.
دكتر صادق شرفكندیسال ١٣٥٥ شمسی برابر با (١٩٧٦ میلادی) بهكشور بازگشت و عنوان استادیار درس شیمیدر دانشگاهتربیت معلم بهكار تدریس ادامهداد.
وی به دلیل موفقیتهایچشمگیریکه در حوزهی فرهنگی کسب کرد او را نزد اساتید و دانشجویان این دانشگاه محبوب گردانید. که همگی او را به عنوان استاد دلسوز و انقلابی میشناختند و برایش احترام ویژهای قائل بودند.
زمانی كهدورهیدكترا را در پاریس در سال ١٣٥٢ شمسی (١٩٧٣ میلادی) میگـذرانید به وسیله ی رهبر فرزانه ی ملت كُرد، دكتر عبدالرحمان قاسملو با برنامهو اساسنامهیحزب دمكرات كردستان ایران آشنا گردید و به عضویت در حزب دمكرات كُردستان در آمد.
دكتر صادق شرفكندیپس از مدتی به ایران باز گشت و به عنوان رابط بین دكتر قاسملو و اعضا قدیمیحزب در داخل كشور وظیفه حزبیخود را به طور شایستهایبه انجام میرساند که در این راستا بارها جان خود را به خطر انداخت که پس از سقوط رژیم پهلویو شروع فعالیت علنیحزب در سال ١٣٥٨ شمسی (١٩٧٩ میلادی) به عنوان مشاور كمیتهیمركزیو در اسفندماه١٣٥٨ شمسی(فوریه ١٩٨٠ میلادی) در كنگرهیچهارم حزب به عنوان عضو كمیتهمركزیانتخاب شد و مسئولیت كمیتهیحزب در تهران بهایشان واگذار شد. او در مسیر آزادگی و وارستگی از هیچ گونه فعالیتی کوتاهی نکرد و در این راه لیاقت و شایستگی خود را نشان داد.
دراوایل تابستان ١٣٥٩ شمسی(١٩٨٠ میلادی) به تقاضای دکتر عبدالرحمان قاسملو بهكردستان فرا خوانده شد و در جریان نشست كمیتهمركزیحزب در تابستان همان سال بهعضویت دفتر سیاسیحزب دمکرات انتخاب گردید و از کنگره ی پنجم تا نهم، عضو فعال دفتر سیاسی بود و مسئولیت تبلیغات و پخش انتشارات را بر عهدهداشت و از سال ١٣٦٥ به معاونت دبیر کل حزب برگزیده شد و این مسئولیت خطیر را تا زمان شهادت دکتر قاسملو بر عهده داشت.
پس از شهادت دكتر قاسملو در نخستین جلسهی کمیتهی مرکزی به اتفاق آراء اعضایكمیتهمركزیبهدبیر كلیحزب انتخاب و در كنگرهنهم نیز مجدداً بهاین سمت انتخاب گردید و تا زمان شهادتش ٢٦ شهریور ١٣٧١ (١٧ـ سپتامبر ١٩٩٢) وظیفه خطیر دبیر كلیحزب را بر عهدهداشت.
دكتر محمد صادق شرفكندیفرزند مبارز و انقلابی ملت کُرد طیدوران فعالیت علنیاش در صفوف حزب هموارهداراینقش اساسیو موثر در رهبریحزب و جنبش آزادیخواهانه و یكیاز چهرههایآگاه و سرشناس جنبش ملی ـ دمكراتیك ملت كُرد بود. یاری وفاداربه آرمانهای زنده یاد دكتر قاسملو بود. هر چند دشمنان ملت کُرد با به شهادت رساندن دکتر قاسملو ضربهی مهلکی بر پیکر حزب دمکرات وارد کردند، اما دکتر صادق شرفکندی با کاردانی و لیاقت در آن اوضاع حساس توانست وظایف آن رهبر شهید را به نحو احسن به انجام رساند و ادامه دهندهی راه آن بزرگوار باشد. به طوری که تداوم و پویایی حزب ما تا به امروز مدیون آن شیوهی مدیریتی است.
مدیریتی جمعی، اصولی و دمکراتیک که حزب دمکرات کُردستان ایران بر اساس آن شکل گرفته است و نیاز مبرمی به هماهنگی تمام سطوح مدیریتی آن دارد و دکتر شرفکندی به دشمنان ملت کُرد اجازهنداد به اهداف پلید خود که همانا از بین بردن این جنبش مردمی بود نائل آیند و به آنها ثابت کرد که با ترور دکتر قاسملو، هزاران قاسملو به پا میخیزند تا درخت آزادی را به ثمر برسانند و راه او را تا رسیدن به پیروزی نهایی ادامه خواهند داد و یاد او همواره در فکرها زنده است و به عنوان رهبری بزرگ و بینظیر همواره در دلها و افکار فرزندان ملت کُرد باقی خواهد ماند.
دكتر صادق شرفكندیبه راستی مبارزیشجاع، تلاشگر، بااخلاق، راستگو، درستكار و دارای ایمانی شورشگرانه بود، او طرفدار حق و عدالت بود و در گفتار و عمل الگویی از یک انسان مبارز و واقعی بود.
او معتقد به دمكراسیو کسب حقوق ملیتهایایران بود و به شیوه ی خستگیناپذیر به منظور استقرار دمكراسی و تحقق حقوق ملیملت كُرد و همهملل ایران میکوشید.
دكترشرفكندیبه دلیل به کار بردن و اعتقاد به اصول دمکراتیک و بیآلایش و متواضع بودن،سیمایی دمکراتیک به حزب دمکرات ایران بخشیده بود و عاملی بود جهت تحکیم رابطه رهبری با بدنهی حزب و احساس مسئولیت رهبری در مقابل خواستههای به حق ملی ملت کُرد. و محمد صادق شرفکندی عملاً چنان پیوندی ناگسستنی و عمیق با تودههای مردم در کردستان برقرار کرد که هیچ مانعی نتوانست حزب دمکرات را از دریای خروشان مردم و حمایتهای بیوقفهی آنها جدا کند.
او هیچ تفاوتی میان رهبری حزب و کادر و پیشمرگان قائل نبود و پیوندی محکم و دو جانبه درون حزب و ملت محروم و ستم دیدهی کُرد برقرار کرد، در عین حال که با دوستان بسیار صمیمی و با گذشت بود اما در مقابل دشمنان ملت کُرد بسیار قاطع و جدی بود و حاضر نمیشد که یک قدم از اهداف اصلی حزب عقبنشینی کند.
او با عشق راه مبارزه را بر گزیده بود و با جان و دل در راه رسیدن به اهداف ملت کُرد میکوشید.
او در واقع مبارزه خستگیناپذیر بود که برای کسب آزادی و برقراری دمکراسی و کسب حقوق ملی ملت کُرد همواره با جان و دل میکوشید و در این راه با ارزشترین و گرانبهاترین چیز هر انسان که جان اوست را فدای خاک و میهن خود کرد.
در تاریخ ٢٣ تا ٢٦ شهریور ماه ١٣٧١ کنگرهی جهانی احزاب سوسیالیست و سوسیال دمکرات در برلین در حال برگزار بود که دکتر صادق شرفکندی و تعدادی از فعالین سیوسیال ایران که عموماً از فعالین سیاسی ایرانی و مخالف رژیم جمهوری اسلامی بودند برای شرکت در این کنگره به آلمان رفته بودند. در این میان در روز ١٧سپتامبر ١٩٩٢ از پانزده تا بیست نفر از ایرانیان جهت بحث و تبادل نظر پیرامون همکاری میان طیفهای اپوزیسیون ایرانی و چند نفر از شخصیتها و فعالان سیاسی در رستوران بنام میکونوس دعوت به میآید که در روز جلسه از تعداد دعوتشدگان تنها شش نفر حاضر میشوند از جمله دکتر صادق شرفکندی دبیر کل حزب دمکرات کُردستان ایران فتاح عبدلی، عضوکمیته ی مرکزی و نمایندهی حزب در خارج از کشور، همایون اردلان، ازکادرهای برجستهی حزب، نوری دهکردی، کارمند صلیب سرخ و فعال در امور پناهندگان ایرانی مقیم آلمان، پرویز دستمالچی، فرزاد فرجاد و علاوه بر آن شش نفر، عزیز غفوری صاحب رستوران و دو نفر هم که در آن شب به طور اتفاقی وارد رستوران شده بودند در رستوران حضور داشتند که به طور غیرمنتظره ای در ساعت ٥٠ :٢٢ دقیقه سه مرد مسلح وارد رستوران میشوند که یکی از آنها نزدیک در ورودی و دومی در قسمت جلو رستوران میایستد و نفر سوم مسلسل به دست وارد قسمت پشتی رستوران میشود که دکتر شرفکندی و دوستانش دو یک میز نشسته بودند و بدون هیچ درنگی آنها را به رگبار گلوله میبندد. که در این میان دکتر شرفکندی و فتاح عبدلی و همایون اردلان و نوری دهکردی به شهادت میرسند و پرویز دستمالچی و فرهاد فرجاد و صاحب رستوران میتوانند از آن حادثه دلخراش ترور دولتی جان سالم به در برندکه در جریان ترور میکونوس با تلاشهای بیوقفه فعالان سیاسی و پیگیری دقیق پلیس آلمان، استقلال و قاطعیت دادگاه فدرال و شجاعت رونالد جورج دادستان کل آلمان و شهادت ابوالحسن بنی صدر در دادگاه رهبران جمهوری اسلامی از جمله سیدعلی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی، علی اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور، علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه و علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت را به دست داشتن و سازماندهی این ترور محکوم گردانند.
دادگاه میکونوس یکی از پراهمیتترین دادگاههایی بود که با وجود فشارهای ایران در به انحراف کشاندن رأی دادگاه توانست مقامات نظام جمهوری اسلامی را به دست داشتن در قتل و ترور اپوزیسیون مخالف خود در خارج از مرزهای ایران محکوم کند و برای اولین بار رهبران جمهوری اسلامی ایران را به عنوان تروریسم دولتی به افکار عمومی جهان معرفی کند و آنها را رسوا گرداند.
در حقیقت جمهوری اسلامی در مقابل حسن نیت و خط مشی صلحطلبانه دکتر عبدالرحمان قاسملو و دکتر محمد صادق شرفکندی مبنی بر حل مسالمتآمیز مسأله کُرد مکانیزم ترور را برگزید و با اقداماتی از این قبیل در رابطه با دگراندیشان و مخالفان خود در داخل و خارج کشور تروریسم را به هویت و سیاست رسمی خویش تبدیل کرد. سیاستی که سرکوب بیوقفهی و قلع و قمع دگراندیشان، فعالان سیاسی و آزادیخواهان کشورمان را در پی داشت.
آنها از حماسهی شورشگرانهی دکتر قاسملو و دکتر شرفکندی میترسیدند. با ترور آن بزرگمردان فکر میکردند که میتوانند شعلههای مبارزات ملی و آزادیخواهی را در میان ملت کُرد خاموش کنند. هر چند زخم ناشی از شهادت این قربانیان چنان عمیق بود که همچنان بر پیکر ملت کُرد باقی مانده و التیام نمییابد اما دشمنان ملت کُرد در دستیابی به اهدافشان ناکام ماندند.
آنها میدانستند رهبران ملت کُرد بوتههای هستند که میتوانند آنها را از ریشه بکنند و خشک کنند. غافل از آن که آن بزرگ مردان درختانی تنومند و کهنسالند که ریشههای آنها در میان صخرهها ریشه دوانده است و آنها تنها درخت را قطع کردهاند و با قطع تنهی درخت هزاران قلم از آن ساختهاند، که در راه مبارزات آزادیخواهانه آن بزرگواران فریاد آزادی سر میدهند و مانند جویبار خروشان هیچگاه از مبارزه دست بر نمیدارند و با به هم پیوستن به دریایی خروشان تبدیل میگردند که تمام ظلمها و بی عدالتیها را در خود غرق کرده و آواز آزادی و رهایی را میخواند و ما به عنوان یکی از رهروان این راه و خط مش پررهر، وظیفهی خود میدانیم که متعهد و ادامه دهندهی این راه باشیم و با تمام توان برای آزادی و رهایی ملت کُرد بکوشیم.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد
هنگامی که به بررسی آزادیخواهی ملتهای در بند و ستمدیده میپردازیم، میبینیم آنها همواره فرزندان ارزشمند و غیور خود را فدای آزادی و رهایی از بند اسارت کردهاند. که ملت کُرد نیز از این واقعیت مبرا نبوده و نیست و برای رهایی از اسارت و رسیدن به حق و حقوق مسلم خود شجاعترین و بهترین فرزندان آزادیخواه خود را قربانی رهایی از ستم و آزادی کرده است .
وقتی که انسان آزادیخواه و مبارز از همهی لذتهای زندگی دست شسته و برای رسیدن به آزادی مهمترین سرمایهی زندگی که همان جان خود است فدای رهایی و آزادگی میکند به راستی قابل احترام و ستایش هستند و باید از آنها تندیسی ساخت به عظمت اهدافشان تا فرزندان این مرز و بوم از این شهیدان در راه آزادی درس عشق و آزادی بیاموزند و همواره سنگردار آرمانهای آنها باشند و وظیفهی خود بدانند که از افتخارات خود و کسانی که در این راه جان فدا کردهاند قدردانی کنند و حافظ افکار و اندیشههای آنها باشند و این افکار و اندیشهها را به شکلی مستندتر برای فرزندان خود به یادگار بگذارند تا آنها بدانند که چه کسانی برای آزادی و خوشبختی آنها و ملتشان جان فشانی کردهاند و آنها هم پرچمدار این راه باشند.
دکتر محمد صادق شرفكندی، دبیركل حزب دمكرات كردستان ایران، روز ٢١ دیماهسال ١٣١٦ خورشیدی ( ١١ ژانویهسال ١٩٣٨ میلادی) در خانوادهایوطنپرست و میهندوست در روستایتهرهغه از توابع بوكان دیدهبهجهان گشود.
از همان دوران كودكیاز داشتن پدر محروم گردید و تحت سرپرستیو مراقبت برادر بزرگترش، یعنیشاعر بزرگ و میهن پرست كُرد مرحوم استاد عبدالرحمان شرفکندی ههژار قرار گرفت. دوران كودكیدكتر محمد صادق شرفكندی مصادف بود با گسترش مبارزات آزادیخوانهمردم كردستان و تأسیس جمهوریكردستان در شهر قهرمانپرور مهاباد.
از این رو توصیههاو رهنمودهایبرادر آگاهو انقلابیش به همراهبسیاریاز تصاویر و رخدادهایآن مرحلهاز تاریخ ،در فكر و اندیشهاو نقش بست.
تحصیلات دورهابتداییو متوسطه تا سال سوم دبیرستان را در شهر مهاباد به پایان رساند و در شهر تبریز به اخذ مدرک دیپلم نائل گردید.
سپس در دانشسرای عالی تهران در رشتهی شیمی پذیرفته شد و در آن دانشسرا مشغول به تحصیل شد و درسال ١٣٣٨ شمسی (١٩٥٩میلادی) موفق بهاخذ لیسانس در رشتهشیمیاز دانشسرایعالیتهران گردید.
سپس به عنوان دبیر شیمیدر شهرهایمهاباد و ارومیهبكار مشغول گردید و در تمامیسالهای تدریس به عنوان یک دبیر موفق همواره میدرخشید و بهمنظور پرورش و ارتقاء سطح معلومات دانشآموزان كردستان جدیت و فعالیت ویژهایاز خود نشان می داد. به طوری كهدانشآموزان و فارغ التحصیلان تحت تعلیم او در مراحل تحصیل موفق بودند و به مدارج عالی تحصیلی میرسیدند.
سرانجام ساواك دستگاه جاسوسی رژیم پهلوی به دلیل ترس از افکار روشنفکرانهی زنده یاد، او را همراهتعدادی از دبیران همفكر و همكارش به شهرهای مرکزی کشور از جمله اراک و کرج تبعید کردند.
دکتر محمد صادق شرفكندیدر سال ١٣٤٩ شمسی( ١٩٧٠میلادی) بهدانشگاهتربیت معلم منتقل شد و به عنوان آسیستار بخش شیمیاین دانشگاهمشغول به كار شد و به دلیل توانای و مهارت او در این رشته موفق به دریافت بورس تحصیلی از وزارت علوم گردید.
و در سال ١٣٥١ شمسی( ١٩٧٢ میلادی) با استفاده از بورس تحصیلی راهیكشور فرانسهگردید و پس از ٤ سال تحصیل در دانشگاهشمارهشش پاریس موفق بهاخذ درجهیدكترا در رشتهی شیمی (شیمی تجزیه) گردید.
دكتر صادق شرفكندیسال ١٣٥٥ شمسی برابر با (١٩٧٦ میلادی) بهكشور بازگشت و عنوان استادیار درس شیمیدر دانشگاهتربیت معلم بهكار تدریس ادامهداد.
وی به دلیل موفقیتهایچشمگیریکه در حوزهی فرهنگی کسب کرد او را نزد اساتید و دانشجویان این دانشگاه محبوب گردانید. که همگی او را به عنوان استاد دلسوز و انقلابی میشناختند و برایش احترام ویژهای قائل بودند.
زمانی كهدورهیدكترا را در پاریس در سال ١٣٥٢ شمسی (١٩٧٣ میلادی) میگـذرانید به وسیله ی رهبر فرزانه ی ملت كُرد، دكتر عبدالرحمان قاسملو با برنامهو اساسنامهیحزب دمكرات كردستان ایران آشنا گردید و به عضویت در حزب دمكرات كُردستان در آمد.
دكتر صادق شرفكندیپس از مدتی به ایران باز گشت و به عنوان رابط بین دكتر قاسملو و اعضا قدیمیحزب در داخل كشور وظیفه حزبیخود را به طور شایستهایبه انجام میرساند که در این راستا بارها جان خود را به خطر انداخت که پس از سقوط رژیم پهلویو شروع فعالیت علنیحزب در سال ١٣٥٨ شمسی (١٩٧٩ میلادی) به عنوان مشاور كمیتهیمركزیو در اسفندماه١٣٥٨ شمسی(فوریه ١٩٨٠ میلادی) در كنگرهیچهارم حزب به عنوان عضو كمیتهمركزیانتخاب شد و مسئولیت كمیتهیحزب در تهران بهایشان واگذار شد. او در مسیر آزادگی و وارستگی از هیچ گونه فعالیتی کوتاهی نکرد و در این راه لیاقت و شایستگی خود را نشان داد.
دراوایل تابستان ١٣٥٩ شمسی(١٩٨٠ میلادی) به تقاضای دکتر عبدالرحمان قاسملو بهكردستان فرا خوانده شد و در جریان نشست كمیتهمركزیحزب در تابستان همان سال بهعضویت دفتر سیاسیحزب دمکرات انتخاب گردید و از کنگره ی پنجم تا نهم، عضو فعال دفتر سیاسی بود و مسئولیت تبلیغات و پخش انتشارات را بر عهدهداشت و از سال ١٣٦٥ به معاونت دبیر کل حزب برگزیده شد و این مسئولیت خطیر را تا زمان شهادت دکتر قاسملو بر عهده داشت.
پس از شهادت دكتر قاسملو در نخستین جلسهی کمیتهی مرکزی به اتفاق آراء اعضایكمیتهمركزیبهدبیر كلیحزب انتخاب و در كنگرهنهم نیز مجدداً بهاین سمت انتخاب گردید و تا زمان شهادتش ٢٦ شهریور ١٣٧١ (١٧ـ سپتامبر ١٩٩٢) وظیفه خطیر دبیر كلیحزب را بر عهدهداشت.
دكتر محمد صادق شرفكندیفرزند مبارز و انقلابی ملت کُرد طیدوران فعالیت علنیاش در صفوف حزب هموارهداراینقش اساسیو موثر در رهبریحزب و جنبش آزادیخواهانه و یكیاز چهرههایآگاه و سرشناس جنبش ملی ـ دمكراتیك ملت كُرد بود. یاری وفاداربه آرمانهای زنده یاد دكتر قاسملو بود. هر چند دشمنان ملت کُرد با به شهادت رساندن دکتر قاسملو ضربهی مهلکی بر پیکر حزب دمکرات وارد کردند، اما دکتر صادق شرفکندی با کاردانی و لیاقت در آن اوضاع حساس توانست وظایف آن رهبر شهید را به نحو احسن به انجام رساند و ادامه دهندهی راه آن بزرگوار باشد. به طوری که تداوم و پویایی حزب ما تا به امروز مدیون آن شیوهی مدیریتی است.
مدیریتی جمعی، اصولی و دمکراتیک که حزب دمکرات کُردستان ایران بر اساس آن شکل گرفته است و نیاز مبرمی به هماهنگی تمام سطوح مدیریتی آن دارد و دکتر شرفکندی به دشمنان ملت کُرد اجازهنداد به اهداف پلید خود که همانا از بین بردن این جنبش مردمی بود نائل آیند و به آنها ثابت کرد که با ترور دکتر قاسملو، هزاران قاسملو به پا میخیزند تا درخت آزادی را به ثمر برسانند و راه او را تا رسیدن به پیروزی نهایی ادامه خواهند داد و یاد او همواره در فکرها زنده است و به عنوان رهبری بزرگ و بینظیر همواره در دلها و افکار فرزندان ملت کُرد باقی خواهد ماند.
دكتر صادق شرفكندیبه راستی مبارزیشجاع، تلاشگر، بااخلاق، راستگو، درستكار و دارای ایمانی شورشگرانه بود، او طرفدار حق و عدالت بود و در گفتار و عمل الگویی از یک انسان مبارز و واقعی بود.
او معتقد به دمكراسیو کسب حقوق ملیتهایایران بود و به شیوه ی خستگیناپذیر به منظور استقرار دمكراسی و تحقق حقوق ملیملت كُرد و همهملل ایران میکوشید.
دكترشرفكندیبه دلیل به کار بردن و اعتقاد به اصول دمکراتیک و بیآلایش و متواضع بودن،سیمایی دمکراتیک به حزب دمکرات ایران بخشیده بود و عاملی بود جهت تحکیم رابطه رهبری با بدنهی حزب و احساس مسئولیت رهبری در مقابل خواستههای به حق ملی ملت کُرد. و محمد صادق شرفکندی عملاً چنان پیوندی ناگسستنی و عمیق با تودههای مردم در کردستان برقرار کرد که هیچ مانعی نتوانست حزب دمکرات را از دریای خروشان مردم و حمایتهای بیوقفهی آنها جدا کند.
او هیچ تفاوتی میان رهبری حزب و کادر و پیشمرگان قائل نبود و پیوندی محکم و دو جانبه درون حزب و ملت محروم و ستم دیدهی کُرد برقرار کرد، در عین حال که با دوستان بسیار صمیمی و با گذشت بود اما در مقابل دشمنان ملت کُرد بسیار قاطع و جدی بود و حاضر نمیشد که یک قدم از اهداف اصلی حزب عقبنشینی کند.
او با عشق راه مبارزه را بر گزیده بود و با جان و دل در راه رسیدن به اهداف ملت کُرد میکوشید.
او در واقع مبارزه خستگیناپذیر بود که برای کسب آزادی و برقراری دمکراسی و کسب حقوق ملی ملت کُرد همواره با جان و دل میکوشید و در این راه با ارزشترین و گرانبهاترین چیز هر انسان که جان اوست را فدای خاک و میهن خود کرد.
در تاریخ ٢٣ تا ٢٦ شهریور ماه ١٣٧١ کنگرهی جهانی احزاب سوسیالیست و سوسیال دمکرات در برلین در حال برگزار بود که دکتر صادق شرفکندی و تعدادی از فعالین سیوسیال ایران که عموماً از فعالین سیاسی ایرانی و مخالف رژیم جمهوری اسلامی بودند برای شرکت در این کنگره به آلمان رفته بودند. در این میان در روز ١٧سپتامبر ١٩٩٢ از پانزده تا بیست نفر از ایرانیان جهت بحث و تبادل نظر پیرامون همکاری میان طیفهای اپوزیسیون ایرانی و چند نفر از شخصیتها و فعالان سیاسی در رستوران بنام میکونوس دعوت به میآید که در روز جلسه از تعداد دعوتشدگان تنها شش نفر حاضر میشوند از جمله دکتر صادق شرفکندی دبیر کل حزب دمکرات کُردستان ایران فتاح عبدلی، عضوکمیته ی مرکزی و نمایندهی حزب در خارج از کشور، همایون اردلان، ازکادرهای برجستهی حزب، نوری دهکردی، کارمند صلیب سرخ و فعال در امور پناهندگان ایرانی مقیم آلمان، پرویز دستمالچی، فرزاد فرجاد و علاوه بر آن شش نفر، عزیز غفوری صاحب رستوران و دو نفر هم که در آن شب به طور اتفاقی وارد رستوران شده بودند در رستوران حضور داشتند که به طور غیرمنتظره ای در ساعت ٥٠ :٢٢ دقیقه سه مرد مسلح وارد رستوران میشوند که یکی از آنها نزدیک در ورودی و دومی در قسمت جلو رستوران میایستد و نفر سوم مسلسل به دست وارد قسمت پشتی رستوران میشود که دکتر شرفکندی و دوستانش دو یک میز نشسته بودند و بدون هیچ درنگی آنها را به رگبار گلوله میبندد. که در این میان دکتر شرفکندی و فتاح عبدلی و همایون اردلان و نوری دهکردی به شهادت میرسند و پرویز دستمالچی و فرهاد فرجاد و صاحب رستوران میتوانند از آن حادثه دلخراش ترور دولتی جان سالم به در برندکه در جریان ترور میکونوس با تلاشهای بیوقفه فعالان سیاسی و پیگیری دقیق پلیس آلمان، استقلال و قاطعیت دادگاه فدرال و شجاعت رونالد جورج دادستان کل آلمان و شهادت ابوالحسن بنی صدر در دادگاه رهبران جمهوری اسلامی از جمله سیدعلی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی، علی اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور، علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه و علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت را به دست داشتن و سازماندهی این ترور محکوم گردانند.
دادگاه میکونوس یکی از پراهمیتترین دادگاههایی بود که با وجود فشارهای ایران در به انحراف کشاندن رأی دادگاه توانست مقامات نظام جمهوری اسلامی را به دست داشتن در قتل و ترور اپوزیسیون مخالف خود در خارج از مرزهای ایران محکوم کند و برای اولین بار رهبران جمهوری اسلامی ایران را به عنوان تروریسم دولتی به افکار عمومی جهان معرفی کند و آنها را رسوا گرداند.
در حقیقت جمهوری اسلامی در مقابل حسن نیت و خط مشی صلحطلبانه دکتر عبدالرحمان قاسملو و دکتر محمد صادق شرفکندی مبنی بر حل مسالمتآمیز مسأله کُرد مکانیزم ترور را برگزید و با اقداماتی از این قبیل در رابطه با دگراندیشان و مخالفان خود در داخل و خارج کشور تروریسم را به هویت و سیاست رسمی خویش تبدیل کرد. سیاستی که سرکوب بیوقفهی و قلع و قمع دگراندیشان، فعالان سیاسی و آزادیخواهان کشورمان را در پی داشت.
آنها از حماسهی شورشگرانهی دکتر قاسملو و دکتر شرفکندی میترسیدند. با ترور آن بزرگمردان فکر میکردند که میتوانند شعلههای مبارزات ملی و آزادیخواهی را در میان ملت کُرد خاموش کنند. هر چند زخم ناشی از شهادت این قربانیان چنان عمیق بود که همچنان بر پیکر ملت کُرد باقی مانده و التیام نمییابد اما دشمنان ملت کُرد در دستیابی به اهدافشان ناکام ماندند.
آنها میدانستند رهبران ملت کُرد بوتههای هستند که میتوانند آنها را از ریشه بکنند و خشک کنند. غافل از آن که آن بزرگ مردان درختانی تنومند و کهنسالند که ریشههای آنها در میان صخرهها ریشه دوانده است و آنها تنها درخت را قطع کردهاند و با قطع تنهی درخت هزاران قلم از آن ساختهاند، که در راه مبارزات آزادیخواهانه آن بزرگواران فریاد آزادی سر میدهند و مانند جویبار خروشان هیچگاه از مبارزه دست بر نمیدارند و با به هم پیوستن به دریایی خروشان تبدیل میگردند که تمام ظلمها و بی عدالتیها را در خود غرق کرده و آواز آزادی و رهایی را میخواند و ما به عنوان یکی از رهروان این راه و خط مش پررهر، وظیفهی خود میدانیم که متعهد و ادامه دهندهی این راه باشیم و با تمام توان برای آزادی و رهایی ملت کُرد بکوشیم.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد